یکشنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۷

 

رتبه اول جهانی درواردات گندم نصیب ایران شد


احمدی نژاد من برای اقتصاد جهانی طرح دارم!

نقل وقول:


مجید پارسانیا معاون وزیر بازرگانی درمقابل خبرنگاران گفت: "بخشی از گندم های خریداری شده از کشورهای کره شمالی بوده ولی چون محصولات کره جنوبی به اعتقاد دست اندرکاران آرد و نان از مرغوبیت بیشتری برخوردار است، از آن مبادی نیز گندم خریداری می کنیم."

گزارش
هفت ماه اول گمرک ایران نشان می دهد که گندم وارداتی از کشورهای سوئیس، کانادا، فرانسه، آلمان، روسیه، اتریش و قزاقستان روبه افزایش گذاشته است .

در
سال ۱۳۷۷ ايران با وارد کردن شش ميليون و ۸۰۰ هزار تن گندم بزرگترين وارد کننده گندم جهان بود و سه سال بعد از آن نيز به طور متوسط سالانه چهار ميليون تن گندم خارجی وارد کرد.
اما امسال با اولین
خشکسالی گسترده، وضع دوباره به ده سال پیش برگشته و تولید گندم از حدود 15 میلیون تن به کمتر از ده میلیون تن کاهش یافته است.

ايران برای دستيابی به خودکفايی گندم، اعتبارات و منابع مالی گسترده ای اختصاص داده بود و برای تشویق گندمکاران، بخش عمده ای از گندم تولیدی را به صورت تصمینی و با قیمت های بالا خریداری می کرد.


ایران در سال گذشته دو هزار و 600 میلیارد تومان (حدود دو میلیارد و 600 میلیون دلار) یارانه برای تولید گندم و نان اختصاص داد و پیش بینی می شود امسال به دلیل واردات گسترده، این رقم افزایش پیدا کند.

حذف یارانه ها


یارانه گندم و آرد در حالی افزایش می یابد که دولت ایران درصدد است با اجرای طرح تحول اقتصادی، یارانه ها را حذف و این یارانه ها را به صورت نقدی در اختیار خانوارها قرار دهد.


لایحه پرداخت یارانه های نقدی تهیه شده اما اشاره ای به موارد غذایی نشده و به گفته برخی مقامات دولتی، این برنامه مواد غذایی نظیر گندم و آرد را در بر نمی گیرد.




برچسب‌ها:


شنبه، آذر ۰۹، ۱۳۸۷

 

حزب موتلفه اسلامی اعلام کرد


ازنامزدی احمدی نژاد حمایت نخواهد کرد!


حمید رضا ترقی عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی امروز قبل از ظهراعلام کرد در انتخابت آینده ریاست جمهوری به احتمال زیاد ازنامزدی احمدی نژاد حمایت نخواهند کرد .او ضمن اعلام این خبرگفت اینکه گزینه نهایی ما چه کسی باشد تنها به این بستگی دارد که او تا چه میزان پاسخگوی نیازهای کشور در 4 سال آینده خواهد بود؛ البته درمورد آقای احمدی نژاد وعملکرد 4 ساله دولت ایشان تا حدودی تکلیف روشن است.

معاون امور بین الملل حزب موتلفه اسلامی با اشاره به اینکه انتخاب گزینه نهایی برای انتخابات در مرحله سوم کار این حزب قرار دارد ادامه داد: «ما در مرحله اول، وضع موجود و عملکرد دولت را مورد بررسی قرار داده و درمرحله دوم به تجزیه و تحلیل شرایط احتمالی کشور در 4 سال آینده پرداخته ایم و قصد داریم در مرحله سوم وارد مصادیق شویم

حمید رضا ترقی همچنین ضمن رد خبر دیدار اعضای ارشد این حزب با احمدی نژاد گفت: «در هفته گذشته جلسه ای میان هیچ کدام ازاعضای حزب موتلفه اسلامی و آقای احمدی نژاد برگزار نشده است چرا که عملکرددولت آقای احمدی نژاد بطور جدی از طرف حزب ما دچارتردید قرار گرفته است .


برچسب‌ها:


 

آیا سکوت علامت رضایت نیست؟


خامنه ای عملیات ترورستی را محکوم نمی کند!


تقریباًبیشتر رهبران و دولت مردان اغلب ممالک سرشناس دنیا عملیات ترورستی انجام گرفته در دو هتل مشهور بمبی توسط گروهی که خود را گروه مجاهدین مسلمان هندوستان نامیدند را محکوم کردند .پس سروته این قضیه به کجاوصل باشد چندان مهم نیست بلکه مهم آن است که این عملیات محکوم شودوبه همین خاطرآنرا عملی بسیار زشت غیر انسانی قلمداد کردند.


اما دراین میان نه تنها رهبر جمهوری اسلامی که همیشه تاکید دارد دین اسلام , دین رحمت و عطوفت است! این جنایت هولناک را که با عث نابودی عده کثیری ازانسانهای بی گناه از خُرد تا کلان شد را محکوم نکرد , بلکه مثل همیشه با سکوت پرمعنای خود به نوعی رضایت خود از این عملیات زشت وغیر انسانی رانیز ابراز داشت , تا چه رسد به دولت مردانش که جای خود دارند وبه دستتان تروریست پرورشان افتخار می کنند! دراین خصوص سایت راز سر به مُهر مطلب جالبی دارد >

برچسب‌ها:


جمعه، آذر ۰۸، ۱۳۸۷

 

مگردرزمان صلح نیستیم؟


پس چراحکومت نظامی!

فرمانده سپاه محمد رسول الله تهران بزرگ سردار عراقی امروز صبح در جمع خبرنگاران ضمن اعلام آغاز مانور به اصطلاح امنیت اجتماعی توسط نیروهای بسیجی . اعلام داشت گشت های عملیاتی بسیج دائمی وماندگار خواهدبود ازاین نظر خیال همه را راحت کنم.بسیجیان از این به بعد درکوچه وخیابان به گشت زنی خواهند پرداخت.

اولین سوالی که در ذهن هر انسانی تداعی می شود این است که با این پدیده نامتعارف که هدفی جزایجاد رعب ووحشت وترساندن مردم که دم فرو ببندن وعقب نشینی کنند ودرهر چه انتقاد واعتراض را نسبت به حکومت ودولت اش ببندن چیزدیگری نمی تواند باشد. اما به اعتقاد من مردم باید باجدیت عکس آنرا انجام بدهند. شاید کسی پیداشود واز من بپرسد استدلام از برای این نظر وپیشنهاد ام چیست ؟ اتفاقاً پرسش بسیار بجایست. پاسخ بنده روشن است به دودلیل ساده وتجربه شده حداقل بعد از انقلاب نه زمانهای بسیار دور یکی برمی گردد به بی اعتنایی مردم به حکومت نظامی های دوران اوایل انقلاب که حکومت ناچار به عقب نشینی شد, و دیگری که شامل حال حکومت مداری دوران علی خامنه ای می شود , یعنی در دوران اصلاحات زمانی که مردم همراه دانشجویان به حکومت او اعتراض کردند ودیدیم که حکومت موقتی هم که شده بود عقب نشینی کرد .(به هیچ وجه نمی خواهم در اینجا به بررسی معقولانه یا نا معقولانه بودن آن اعتراض در ان شرایط بپردازم , دراین نوشته نیز مقصدم از اعتراض , اعتراضهای مسالمت آمیز جنبش مدنی صلح طلبی ودمکراسی خواهی است نه روشهای خشونت امیز... !)

ازطرف دیگرعمل کرد نظامی دولت احمدی نژاد به نوبه خود یک اعلام جنگ تمام عیار به حقوق شهروندی مردم است، یک تهدی جدی است علیه هرگونه اعتراض در جامعه امروزین ایران.
تصاویر منتشر شده از این مانور، نیروهای ضد شورش را نشان می دهد که با کلاه خود و باتوم در مراکز شهر مستقر شده اند.همانطوریکه گفته شد دیگر قرار نیست این نیروها را به پایگاه های خود برگردانند و از پایان هفته بسیج ، این نیروها در تمام محلات شهرهای بزرگ به گشت زنی خواهند پرداخت.خوب معنی ساده این تصمیمات دولت، یک حکومت نظامی غیراعلام شده است . از این ببعد جلوگردهمایی هاو تجمعات جوانان را به ویژه در زمینه های سیاسی وفرهنگی در محیط های دانشگاهی ویا در شبها به بهانه تامین امنیت خواهند گرفت، زنان ودختران ما بیش از بیش مورد تعرض وبی حرمتی گماشتگان این دولت اوباش ها قرار خواهند گرفت و جامعه به صورت فوق العاده در خواهد آمد.

تعرض آشکارحاکمیت به آخرین نشانه های زندگی متمدانه در جامعه به اوج خود رسیده است، فضای جامعه به شدت نظامی شده است و رژه نظامیان در پایتخت ایران، چنگ و دندان نشان دادن رژیم به مردم است.
زیراموقعیت سیاسی حاکمیت راستگرای جمهوری اسلامی, با اوج گرفتن بحرانهای اقتصادی بشدت شکننده تر شده و جنگ جناح های درونی جمهوری اسلامی وارد مرحله ای تازه شده است وازاین رو اینطور به نظر می رسد که :
هر دوسمت رژیم در آینده نگرهای خود به این نتیجه رسیده اند که مردم به ادامه روند فقر وفسادوتبعیض و بیکاری اعتراض خواهند کرد و از هم اکنون اوج گرفتن اعتراضات قشرهای مختلف جامعه ازانجمله اعتراضات معلمان وزنان ودانشجویان و کارگران را حس می کنند.

اگر تا چند ماه پیش با قیمت سرسام آور نفت میشد در سطحی محدود جوابگوی گرسنگی مردم بود، اگر تا چند ماه پیش به بهانه احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران میشد مردم را سرکوب کرد، اگر تا چند ماه پیش با شعار مرگ بر آمریکا میشد مردم را سرگرم کرد، اکنون دیگر نمی شود.
نمی شود دیگر با وعده، جوابگوی شکم های گرسنه اکثریت مردم بود، دیگر نمی شود با آزمایش موشکها و سلاح های سنگین مردم را از نگرانی حمله به ایران ترساند. دیگر نمی شود بعد از فرستادن نامه تبریک به رئیس جمهور آمریکا(از ترس فشارهای اقتصادی بیشتر) مردم را با شعار مرگ بر استکبار سرگرم کرد.
امانباید فراموش کرد که تاوان این بن بست همه جانبه رژیم را مردم باید بدهند، آیا زحمتکشان و قشرهای دیگر تحت فشار جامعه زیربار این تعرض اشکار خواهند رفت؟

آیا حکومت قدرت سرکوب اعتراضات گسترده مردم را خواهد داشت؟

آیا پاسخ دو پرسش بالامی تواند در سرنوشت حکومت ومردم تاثیر گذارباشد؟ اما چاره کار چیست؟ راه حل کدام است؟
شواهد نشان می دهدکه دولت احمدی نژاد آخرین سعی خود را خواهد کرد که با هرگونه اعتراضی، به وحشیانه ترین شیوه برخورد کند و حضور نیروهای نظامی در شهرها به همین منظور است . وگفته ها حاکی از آن است که این دولت به هر طریقی که شده می خواهد برنده انتخابات شود, اگر مردم به هوش نباشند وبه خود نیایند ونجنبند از کجا معلوم که چنین نشود, آیا می توان آنگاه با افسوس خوردن آب رفته را بجوی بر گرداند به اعتقاد من هرگزً!

چاره کار اما اعتراضات پراکنده بی منطق وبی حساب وکتابیکه منجربه شورشهای کورشود هم نیست , چراکه از اینیهم که هستیم نیز می افتیم! ، چاره کار به تنهایی اعتراضات دانشجویی هم نیست، چاره کار حتی اعتصابات پراکنده کارگران هم نیست.این اعتراضات در جامعه وجود دارند و خوب هم هست که مردم با هر درجه از توان در مقابل رژیم مقاومت می کنند. واینها همه لازم وملزوم یکدیگرند.این سرشت پدیده های اجتماعی است که تابع قوانین عمل و عکس العمل هستند وهمیشه هم معکوس عمل می کنند..
جواب ابن معضل اتحاد مسالمت آمیزوگرد آمدن در یک جبهه وسیع صلح طلبی ودمکراسی خواهی است.زیرا در مقابل عمل کرد جبهه ای باید جبهه ای عمل کرد, غیر از این هرچه با شد آب در هاون کوبیدن خواهد بود.

برچسب‌ها:


چهارشنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۷

 

دولت عدالت گُستر احمدی نژاد !

خانه امید کودکان کار وخیابان را پلمُب کرد

مطلب فوق چندان به پیش درآمدی با قد وقواره طویل پر حجم ندارد, چرا که گزارش خود گویای مبسوط این فاجعه بشری است. تعجب نکنید چرا با آن به مانند یک فاجعه بشری بر خورد می کنم! زیرا که این کودکان معصوم بی خبر از علل وریشه های چنین فاجعه های انسانی به این سازمانها وخانه های مدکاری ومدرسانی مراجعه می کنند. آنگاه که در خانه را به روی خود بسته می بینند , آنچنان یاس وناامیدی بر آنان مستولی می گردد که گویا در زیر این هفت آسمان دیگر نور امیدی برای ادامه حیات شان یافت نخواهد شد. مایوس وسرگشته درپی لقمه نانی وسرپناهی برای خواب دوباره در خیابا نهای شهر به جستجوی راهی در امتداد خیابانی پرسه می زنند تا شاید روزنه امیدی برای آینده یابند. این است آن عدالت گستری دولت نهم , ما ایرانیها که جای خود داریم امروز دیگر خارجی ها نیز دولت احمدی نژاد را با صفت دولت دروغگوها می شناسند. زیرا این دولت از روز ازل هر انچه گفته ووعد داده , همه وهمه یک مشت شعار توخالی بیش نبوده به ویژه که درشرف نزدیکی فصل انتخابات هم باشیم از این رو خالی بندیهای عوام فریبانه هر روز بیشتز از روز قبل خواهد شد. حال این شما و این هم گزارش دریافتی با هم بخوانیم :

نیروهای پلیس امنیت تهران صبح امروز، دوم آذرماه 1387 با حضور در دفتر "جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان" اقدام به پلمب دفتر این مؤسسه غیردولتی نمودند.

جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان" در سال 82 با اخذ مجوز از وزارت کشور و با هدف " توانمندسازی کودکان کار و خیابان" و " آشنا نمودن جامعه با معضل کودکان کار" تأسیس شد. طبق آنچه در اساسنامه این نهاد آمده این جمعیت سازمانی غیردولتی (NGO*) و محور فعالیت‌های آن آموزش و حمایت از کودکان کار و تمام کودکانی است که به هر علت از آموزش و حمایت های اجتماعی محروم هستند.

دولت ایران طی چند سال گذشته با ممنوعیت حضور کودکان افغانی در مدارس دولتی و غیردولتی اقدام به تحت فشار گذاشتن آنان جهت ترک ایران را نموده است. دفتر جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان صبح امروز و بدنبال ابطال مجوز فعالیتش طی حکم سرهنگ حمدالله از اداره اتباع خارجی تعطیل شد. گفتنی است، کودکان تحت پوشش این جمعیت، اغلب از مهاجران غیرقانونی‌اند که دارای کارت اقامت نبوده و لذا فاقد شناسنامه و اوراق هویت هستند.

این جمعیت، علاوه بر آموزش کودکان، دارای کمیته های مددکاری، بهداشت، روابط عمومی و ورزش و هنر نیز هست که وضعیت کودکان در صورت لزوم در هر یک از این واحدها مورد رسیدگی قرار می‌گیرد. کمیته آموزش هم اکنون با تشکیل کلاسهایی تا مقطع دوم راهنمایی، حدود 160 کودک از 7 تا 18 سال را تحت پوشش خود قرار داده است. بطور کلی، حدود 500 مددجو، تحت پوشش این جمعیت قرار دارند.

برخورداری از آموزش برای زندگی از جمله حقوق اولیه، بنیادین و غیرقابل سلب کودکان در هر نقطه از جهان است. ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر بر این امر تصریح دارد که " هر کس حق دارد که از آموزش و پرورش بهره مند شود. آموزش و پرورش تا حدودی که مربوط به تعلیمات ابتدایی و اساسی است باید مجانی باشد. آموزش ابتدایی اجباری است". از سوی دیگر ماده 28 پیمان نامه حقوق کودک علاوه بر اجباری دانستن آموزش ابتدایی اعلام می دارد که " حکومت‌‌های عضو پیمان کوشش خود را می کنند تا روند آموزش و پرورش در مدارس درخور منزلت انسانی بوده و با محتوای این عهدنامه هم خوان باشد ". به عبارت دیگر نه تنها بهره مندی از آموزش حق بنیادین کودکان است بلکه روند و محتوای آموزش نیز در این امر دخالت بسیار دارد. مضاف بر آن‌که کشورهای عضو منشور جهانی حقوق بشر و امضاکنندگان میثاق حقوق مدنی و سیاسی متعهد شده‌اند در صورت حق اتباع کشورهای دیگر را برای پناهندگی برسمیت شناخته و در احقاق حقوق مربوط به مهاجرین بکوشند.

برچسب‌ها:


دوشنبه، آذر ۰۴، ۱۳۸۷

 

چاقوی زنجان شده اسم رمز شب!


حمله به خبرنگاران با چاقوی زنجان


اگرخاطرتان باشد همین چند روز پیش مطلبی نوشتم درمورد عدم وجود آزادی در ایران, وادعای دروغین رهبرجمهوری اسلامی که در ایران آزادی وجود دارد,آنهم از نوع کاملش . درهمانجا اشاره ای هم داشتم به حکومت اراذل واوباش ها به کشورمان, علاقه مندم اگرآن را نخواندید, بخوانید , اگرهم خواندید یک باردیگرآنرادرهمین صحفه مورور کنید . تا خود مشاهد کنید ما هرآنچه که نوشتیم عین حقیقت است که مشاهد کرده و به عینه منتقل کرده ایم.


هنوز مرکب قلمان خشک نشده بود که شاهد از غیب رسید, امروز صبح از بعد حادثه روزنامه نگار بخت بر گشته ای مورد هجوم ناجوانمردانه لباس شخصی های اراذل اوباش مسلح به سلاحهای سرد تیغ موکت بری و چاقوی زنجان دولت احمدی نژاد, که سوار بر موتور سیکلت بودند قرارگرفته و با ضربات تیغ وچاقوی این اوباشان از پای در آمد. من خویشتن گاهاً دراین وادی میدان حریان می مانم که چه باید کرد؟ راه حل چیست ؟ از کدامین سمت باید مرکز ثقل این همه جنایت را نشانه رفت؟در حال حاضر به شخصه یگانه راه منطقی را درروشنگری وآگاهی رسانی می دانم , چراکه تا زمانیکه افکار عمومی از اندرونی بی خبراست , ملت ما باید حالا حالاها منتظر جنایت های بس هولناک نیز باشد. چاره ای جز این نیست مگراینکه ماهیت زیر پرده این نظام و این سیستم و این دولت عیان شود وآن نخواهد شد جز اینکه خود مردم سینه به سینه باعث وبانی شرایط بوجود آمده را به یکدیگر منتقل کنندوبشناسانند وخواستشان تغیرشرایط فعلی با یک شرایط انسانی وامروزی باشد . مگر می شود ملتی یک صدا چیزی را بخواهد وبدان نرسد؟!


در خبرها چنین آمده بود: یک خبرنگار باسابقه توسط تعدادی موتورسوار ناشناس مورد حمله قرار گرفت. ساعت 7.30 صبح امروز محمد خالقی نژاد خبرنگار با سابقه شهرستان تکاب هنگام عزیمت به اداره آموزش و پرورش این شهرستان توسط راکبین یک موتورسیکلت با تیغ موکت بری و چاقو مورد حمله قرار گرفت و از ناحیه پشت سر دچار آسیب های جدی شده واز پای درآمد.

ضاربین پس از ایراد ضرب و جرح پیکر خونین این خبرنگار را به رودخانه ای که از داخل شهر عبور می کند انداختند.

به دلیل اینکه ضاربین از کلاه ایمنی استفاده کرده بودند، هویت شان در حال حاضر ناشناخته مانده است!...


مدتی قبل محمد خالقی نژاد اخباری مبنی بر اعتراض گروهی از مردم تکاب در رابطه با مسایل گازرسانی این شهر مخابره کرده بود که متعاقب آن از سوی فرماندار شهرستان تکاب مورد اعتراض قرار گرفت به گونه ای که فرماندار این شهرستان در نامه ای به مطبوعات ، خبرگزاری ها و سایت ها ، وی را از نظر امنیتی و اخلاق شایسته خبرنگاری ندانست و خواستار اخراج وی از رسانه ها شد که خبر این نامه در روزنامه محلی نیز منتشر شد.


همچنین از حضور این خبرنگار و فرزند وی امیر خالقی نژاد (یکی دیگر از خبرنگاران این شهرستان) در جلسه ای که توسط فرهنگیان شهرستان تکاب برگزار شده بود جلوگیری شد.

طبق اظهارات این خبرنگار ضاربین در هنگام ایجاد ضرب و جرح ضمن فحاشی وی را از وارد شدن به موضوعاتی که به وی ربطی ندارد منع کردند.

گفتنی است هم اکنون پیکر مجروح این خبرنگار جهت بستری شدن به بیمارستان شهدای تکاب انتقال یافته است.

برچسب‌ها:


یکشنبه، آذر ۰۳، ۱۳۸۷

 

گفتگوی خواندنی وبیاد ماندنی!


استاد حسین علیزاده آهنگسازونوازنده چیره دست تار


ترجمه از ترکي آذربايجاني، علي قره جه لو


زماني که حسين عليزاده در شهر" والنسيا" ايالت کاليفرنيا، در مدرسه موسيقي "کال آرتس" در کلاس هاي تابستاني درس موسيقي مي داد فرصتي دست داد تا گفت و گوئي درباره موسيقي ايراني با ايشان داشته باشيم و در ضمن نظرشان را درباره موسيقي آذربايجاني بپرسيم. عليزاده از آنجائي که خود آذربايجاني تبار است با صميميت اين گفت و گو را پذيرفت. متن زير ترجمه فارسي اين گفت و گو است که به مناسبت حضور عليزاده در تورنتو در اختيار علاقه مندان قرار مي گيرد.


در سال 1962 يازده ساله بودم که برادر بزرگم براي اولين بار مرا به يک مغازه آلات موسيقي در خيابان شاه آباد تهران برد. اولين بار تار را در آن جا ديدم، به نظرم بسيارغريب مي آمد. در خانواده مان تنها کسي که به موسيقي علاقه نشان مي داد برادر بزرگم بود، ولي در ميان سه خواهر و سه برادرم يادگيري موسيقي به نام من افتاد.

ابتدا مي خواستم ويلون ياد بگيرم ولي از آنجائي که کلاس هاي ويولن پر بود در کلاس تار ثبت نام کردم. تار اگر چه قديمي ترين آلت موسيقي است ولي تا آن موقع برايم تازگي داشت. زيرا نه آن را ديده و نه صدايش را شنيده بودم. اولين بار که تار را در آن مغازه ديدم، فکر کردم چگونه مي توان آن را نواخت، ولي همه مي گفتند که بهتر از صداي تار صدائي نيست.


واقعا هم صداي تار صداي زيبائي بود. بنابراين از روزي که تار را به دست گرفتم سال ها هر روز 12 ساعت تمرين مي کردم تا جائي که معلم هايم مي گفتند تار مانع درس هاي ديگرت خواهد شد. خوب بود که پدر و مادرم و برادران و خواهرانم تحمل مي کردند، تا به امروز منت دار آن ها هستم. خانواده ما نسبتا فقير بود و من در خانه کوچک مان مجبور بودم در اطاق که زندگي مي کرديم تمرين کنم.

دوران کودکي ام بويژه در فصل تابستان در تبريز و اورميه مي گذشت در آن جا به راديو باکو گوش مي دادم، در آن طرف مرز هرچه مي گذشت هميشه توجه ما را جلب مي کرد. موسيقي آذربايجان هميشه در روحيه ام احساسي پر تلاطم ايجاد مي کرد.

بعد از اتمام کلاس موسيقي، در "کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان" شروع به کار کردم، در عين حال در مرکز موسيقي اصيل ايراني هم کار مي کردم و هم زمان در هنرستان هنرهاي زيبا نيز به تحصيل ام ادامه مي دادم. کار کردن هم زمان در زمينه هاي مختلف استعدادهاي ذهني ام را تقويت مي کرد، بويژه کار کردن با کودکان دنياي خيال و تصوراتم را عميق تر مي کرد.

بعدها تحصيلاتم را در دانشکده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران در زمينه آهنگسازي و موسيقي ايراني به پايان رساندم، ولي تحصيلات واقعي ام بعد از اتمام دانشگاه شروع شد.

زندگي با موسيقي

آثاري که ساخته ام از موسيقي اصيل ايراني متاثرند. آهنگسازي را از کسي ياد نگرفتم بلکه اين يک نوع يادگيري خود به خودي بود. بسياري اوقات وقتي که نوت ها را روي کاغذ مي آورم در ذهنم اثر را تا به آخر مي شنوم. اين لحظات پربهاترين و لذت بخش ترين لحظات زندگي ام هستند. اشگ در چشمانم حلقه مي زند و احساسات گلويم را مي فشارد. اين احساس را با هيچ چيز ديگري در دنيا نمي شود مقايسه کرد.

زندگي بدون موسيقي برايم غيرقابل تصور است. خودم را بسيار خوشبخت احساس مي کنم. وقتي تار را به سينه ام مي فشارم تمام غم ها را فراموش مي کنم. موسيقي برايم منبع نيرو و جواني است. به هنگام نواختن تار خود را جواني پانزده ساله حس مي کنم، انگار که روزهاي دوازده ساعت تمرين دوباره بر مي گردند.

با موسيقي عشق و علاقه شنونده را حس مي کنم. به محض اين که پا به صحنه مي گذارم با نواختن اولين نوت ها احساسات شنونده را عميقا درک مي کنم و از آن ها نيرو مي گيرم.


هنگام اجراي موسيقي بين صحنه و شنونده احساسات غريبي رد و بدل مي شود. قبل از کنسرت هميشه پرهيجانم. قبلا از صحنه مي ترسيدم ولي اکنون با بي صبري منتظرم تا به صحنه بروم و وقتي کنسرت خوب پيش ميرود احساس پرواز مي کنم، ولي بعد از خاتمه کنسرت احساس خلاء مي کنم زيرا تو تمام هستي خود را به شنونده منتقل مي کني و از اين طريق احساسات خود را خالي مي کني. از اين بابت ناراحتي هاي زيادي متحمل شده ام، لذا بلافاصله به طبيعت، به کوه و صحرا پناه مي برم و خودم را تسکين مي دهم. ولي علي رغم همه اين ها عاشق صحنه هستم، صحنه معناي زندگي من است.

موسيقي آذربايجاني

علاقه ام به موسيقي آذربايجاني اگر هم در آثارم به شکل آشکار احساس نشود، ولي نمي تواند در خلاقيت ام موثر نبوده باشد. اين تاثير مي تواند از طريق پدرم و يا اجدادم باشد، و يا تاثيري که از طريق گوشم وارد ذهنم شده باشد. اين را نمي توانم دقيق بگويم. در هر حال تا به امروز تشبثي براي ساختن اثري آذربايجاني نکرده ام، در واقع جسارت اين کار را نداشته ام. اگر در آثارم تاثير آذربايجان وجود داشته باشد تاثيري ناخود آگاه بوده است. اگر تا به امروز اثري در ژانر موسيقي آذربايجاني نساخته ام علتش تکامل و انکشاف قدرتمند اين موسيقي در آذربايجان شمالي بوده است. براي اين که به آن سطح موسيقي برسم بايستي بسيار و بسيار کار کنم. اگر چه موسيقي "موقام" آذربايجان به دستگاه هاي موسيقي ايراني نزديک است و در بعضي مواقع حتي يکي هم هستند، ولي طرز اجراي اين دو موسيقي ملي در انسان احساس بسيار متفاوتي ايجاد مي کند. در طول تاريخ در ايران شريعت موسيقي را ممنوع کرده است، در حالي که به آواز، اذان، نوحه، مرثيه و اجراهاي ديني امکان داده است. آلات موسيقي هميشه پنهان مانده اند و تنها در مجالس خصوصي امکان استفاده از آن ها وجود داشته است، در نتيجه موسيقي انسترومنتال (موسيقي توام با آلات موسيقي ) در ايران تکامل پيدا نکرده و انکشافي در اين زمينه صورت نپذيرفته است.


در آن طرف، در آذربايجان شمالي، حداقل در اوايل قرن بيستم در اين زمينه کارهاي بزرگي شده است. موسيقي ايراني از آن جائي که قرن ها در خدمت تصوف، عرفان و دين بوده، لذا جدا کردن آن از اين خصوصيات مشگل است. موسيقي ايراني اگر از اين خصوصيات روحاني و عارفانه جدا شود ديگر نمي تواند مانند موسيقي ايراني اجرا شود. من وقتي موسيقي ايراني را با موسيقي آذربايجاني مقايسه مي کنم آن وقت است که درجه تاثير دين در موسيقي ايراني را درک مي کنم.


در مورد موسيقي آذربايجاني به جرات مي توانم بگويم که موسيقي آذربايجاني در مقايسه با تمام موسيقي هاي ملي ملل خاورميانه داراي امکانات ارکستريزه شدن بيشتري است. در اوايل قرن بيستم پرده هاي 4/1 از موسيقي آذربايجان حذف شدند و اين سبب گرديد تا آلات موسيقي کلاسيک آذربايجان بتواند در ارکسترهاي کلاسيک سمفونيک به کار روند و نيز آلات موسيقي بين المللي بتوانند متقابلا در موسيقي آذربايجان کار برد پيدا کنند.


به نظرم موسيقي آذربايجاني مملو از حس قهرماني و جسارت است. در حالي که موسيقي ايران عارفانه و غم انگيز است. درست است که موسيقي آذربايجان نيز داراي موقام هاي حزين و غمگين است، ولي وقتي آن را مي شنوي اميد و تحرک در آن احساس مي شود. در اين موسيقي حرکت و ديناميسم است. من هميشه به خوانندگان فارس توصيه مي کنم که به خوانندگان آذربايجاني گوش دهند و از طرز اجراي پرشور و مملو از روحيه آن ها الهام بگيرند.

زمان انقلاب علاقه شديدي به موسيقي آذربايجاني پيدا کردم. در تبريز به ملاقات استاد سليمي رفتم و سعي کردم تار آذربايجاني را که با تار ايراني (فارسي) خيلي فرق دارد از ايشان ياد بگيرم. عاشق تار آذربايجاني هستم، ولي متاسفانه براي استادانه زدن آلت موسيقي جديد فرصت تمرين کردن ندارم.


کار کردن روي موسيقي آذربايجاني و ساختن اثري در آن ژانر بزرگترين آرزويم است، نه به اين علت که پدرم آذربايجاني است، به اين دليل که من به قدرت موسيقي در نزديک کردن خلق هاي جهان به هم ديگر باور دارم. براي پيدايش موسيقي جهاني، موسيقي که همه خلق هاي جهان بتواند آن را درک کنند، ابتدا بايد در منطقه مان بين موسيقي هاي همسايه و برادر ديالوگ ايجاد شود، ديالوگ بين موسيقي هاي ملي آن ها را راه گشا براي اين هدف مي دانم.

امروز جوانان آذربايجاني در ايران رغبت زيادي به موسيقي آذربايجاني نشان مي دهند. اين در مناطق ديگر ايران هم به چشم مي خورد. عموما بعد از انقلاب علاقه جوانان به موسيقي ملي شان افزوده شده است. اين را مي شود يک نوع اعتراض مدني ناميد. ولي به نظرم آن چه که در ايران بويژه در تهران به عنوان موسيقي آذربايجاني عرضه مي شود، موسيقي آذربايجاني حقيقي نيست.


همچنان که آن زباني که در راديو تبريز با نام زبان آذربايجاني عرضه مي شود، زبان ترکي آذربايجاني نيست بلکه زباني فارسيزه شده است.

انکار نمي کنم که در ايران موسيقي دانان بسيار ماهر و پر استعداد آذربايجاني وجود دارند، ولي آن چه از راديو ــ تلويزيون به عنوان موسيقي آذربايجاني پخش مي شود خالص و اصيل نيست. دليلش اين است که در ايران مدارسي که بتوانند موسيقي آذربايجاني را تدريس کنند وجود ندارند. با آوردن معلمان موسيقي از آذربايجان شمالي اين مشكل به راحتي قابل حل است.

در زمان شوروي با وجود آن مرزها ما نتوانستيم آثار سمفونيک آذربايجان شمالي را ياد بگيريم. در زمان شاه حتي گوش دادن به اپراهائي مانند کوراوغلو يک نوع چپ گرائي و انقلابيگري حساب مي شد. اکنون شرايط تغيير کرده است. امروز براي ياد گرفتن فرهنگ و موسيقي خلق هاي برادر امکانات فراهم است. ما بايد از اين امکانات بهره مند شويم و با شروع از اين نقطه خلق هاي منطقه و دنيا را متحد کنيم.

برچسب‌ها:


جمعه، آذر ۰۱، ۱۳۸۷

 

مصطفی پورمحمدی


عامل قتل عام زندانیان سیاسی سال 67


دور خیزبرای پُست ریاست جمهوری!


کمتر کسی از اهالی دنیای سیاست یافت می شود که با نام ونشان مصطفی پور محمدی یکی از مسئولان اعدام های دسته جمعی زندانیان سیاسی سال 67 آشنا نباشد. اوبا دست داشتن درکشتارهای فاجعه بار زندانیان سیاسی توانست مانند دیگر اوباشان که همگی دست آموز مدرسه مرتجع پرور حقانی اند . وارد تشکیلات مخوف انجمن حجتیه شده وپله های ترقی را یکی پس از دیگری به خوبی طی کند. سپس درآن سالهای رعب ووحشت برای انجام جنایتی بزرگتردر کنارجنایتکاری چون غلام حسین محسنی اژه ای دادستان وقت قرارگیرد. محسنی اژه ای هم اکنون وزیر اطلاعات دولت محمود احمدی نژاد است .


مصطفی پورمحمدی درسالهای اخیر باگرفتن رای اعتماداز مجلس, وزیر کشور دولت احمدی نژاد شد. اما دیری نپاید که آب دواصولگرای مرتجع به یک جوی نرفت واو مجبور به استعفا گردید , او هم اکنون رئیس کل سازمان بازرسی کشور است.

دراین رابطه دفتر آیت الله منتظری برخی گزارشات وتائیدات مورد منظور را, که درخاطرات ایشان نیز بطور جامع منعکس شده است تائید کرده, و خبرگزاریهای خارجی نیز آنرااز قول گروه دیده بان حقوق بشرمنتشرکردند. گزارش فوق را کمی با تلخیص در زیر می خوانید:


دو روز پس از آنکه گروه ديده بان حقوق بشر با انتشار گزارش مفصلی وزيران کشور و اطلاعات دولت محمود احمدی نژاد را به جنايت عليه بشريت متهم کرد، دفتر آيت الله منتظری تأييد کرد که اين مرجع شيعه همان گونه که اين گروه به خاطرات و مکاتبات وی استناد کرده، مصطفی پورمحمدی رئی کل سازمان بازرسی کشور ايران را از مسئولان 'اعدام دسته جمعی' زندانيان سياسی در سال ١٩٨٨ می‌داند.
ديده بان حقوق بشر با استناد به خاطرات آيت الله منتظری که در سايت اينترنتی وی در دسترس همگان قرارگرفته، از مصطفی پورمحمدی به عنوان عضو هيئت سه نفره ای نام برده که در تابستان سال ١٩٨٨ ميلادی هزاران تن از زندانيان سياسی را که در حال گذراندن دوران محکوميت خود بودند مورد بازجويی قرار دادند و به تشخيص خود دستور اعدام شمار زيادی از آنان را صادر کردند.

گزارشگر ويژه حقوق بشر سازمان ملل متحد شمار زندانيان سياسی را که بدين شيوه و به صورت دسته جمعی اعدام شدند، ١٨٧٩ نفر اعلام کرده، هرچند آيت الله منتظری اين رقم را در خاطرات خود ٢٨٠٠ يا ٣٨٠٠ نفر دانسته و گروههای مخالف جمهوری اسلامی نيز فهرستی از نامهای ٤٤٨١ نفر منتشر کرده‌اند که به گفته آنان در اين کشتار دسته جمعی جان باخته‌اند.
ديده بان حقوق بشر در مطرح کردن نام مصطفی پورمحمدی به عنوان يکی از مسئولان اصلی کشتار اين زندانيان به بخشی از خاطرات آيت الله منتظری اشاره کرده که در آن زمان قائم مقام رهبر ايران بوده و به اين اعدامها اعتراض کرده و در بيان خاطرات خود گفته است: "اول محرم شد، من آقای نيری که قاضی شرع اوين و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئيسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نماينده وزارت اطلاعات بود را خواستم و گفتم الآن محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگه داريد، آقای نيری گفت ما تا الآن هفتصدوپنجاه نفر را در تهران اعدام کرده ايم، دويست نفر را هم به عنوان سر موضع از بقيه جدا کرده ايم کلک اينها را هم بکنيم ...".

آن گونه که در گزارش ديده بان حقوق بشر نقل شده، آيت الله منتظری همچنين در آن زمان يادداشتی خطاب به آقای پورمحمدی و ديگر اعضای هيئت سه نفره نوشته و در آن علاوه بر اينکه اعدام زندانيان سياسی را "قتل عام بدون محاکمه" دانسته، هشدار داده که با چنين اقدامی، دنيا ايران را محکوم می کند.
مصطفی پورمحمدی از سال ١٩٩٠ تا ١٩٩٩ رئيس اطلاعات خارجی، معاون و قائم مقام وزارت اطلاعات ايران بوده و قتل چهار فعال سياسی و نويسنده ناراضی ايرانی به دست مأموران وزارت اطلاعات که در پاييز سال ١٩٩٨ انجام گرفت در دوران مسئوليت او رخ داد.

مصاحبه تبلیغاتی پور محمدی درهمدان

حضورم را در انتخابات دهم نفی نمی کنم/ روش‌هاي سنتي انتخابات از سلامت و اطمينان‌بخشي كافي برخوردار نيست!

پورمحمدي در پاسخ به پرسشی در مورد وجود مافيا و برخورد با دست‌هاي پشت‌ پرده كه در سخنان رييس‌جمهوري آمده بود، اظهار داشت:« وظيفه برخورد با دست‌ها و لايه‌هاي پنهان به عهده وزارت اطلاعات است و ما در سازمان بازرسي كل كشور به روابط اداري و مسائل اصلي و كلان كشور مي‌پردازيموي افزود:« پرونده‌هاي اساسي و مهم در موضوعات اقتصادي، بانكداري، تورم، حساب ذخيره ارزي، قطار شهري، منابع آب، اصل 44، مسائل حوزه نفت، نيرو، بازرگاني و وضعيت دانشگاه‌ها از جمله گزارش‌هايي بود كه براي رياست‌جمهوري، وزرا و دست‌اندركاران ديگر مي‌فرستيم

وي در اين باره رايانه‌اي‌شدن انتخابات را مثال زد و گفت:« در برگزاري اينترنتي يا اينترانتي انتخابات احتمال هجمه و حمله هكرها مي‌رفت كه احتمال درستي هم بود، اما از آن طرف هم استفاده از روش‌هاي نو اجتناب‌ناپذير است، هرچند روش‌هاي سنتي انتخابات از سلامت و اطمينان‌بخشي كافي برخوردار نيست

رييس سازمان بازرسي كل كشور درباره فاصله طبقاتي نيز اظهار داشت:« طبق آخرين آمار، فاصله طبقاتي 2 دهك پايين و بالاي جامعه، 43 برابر است؛ يعني 2 دهك بالاي جامعه 43 برابر بيشتر نسبت به 2 دهك پايين جامعه برخوردارند و اين به هيچ‌وجه نسبت خوبي نيست وي ادامه داد:«در زمينه رفع فاصله طبقاتي، برخي به اقتصاد باز اعتقاد دارند و برخي نيز به كمك و امداد به طبقات پايين معتقد هستند كه هر دو تجربه ناموفقي است و بايد بر اساس مدل ميانه‌اي عمل شود(کسی از جماعت پرسشگربه عقل اش نرسید از پور محمدی بپرسد که مدل میانه ای دیگر چه صیغه ای است ؟ تاکید از شارشار .)



برچسب‌ها:


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]