پنجشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۷

 

دولت احمدی نژاد درلبه پرتگاه!



بعضی شواهد وقرائن نشان ازآن می دهند که احتمال سقوط دولت احمدی نژاد چندان هم دور از انتظار نیست .درعین حال بعضی تحلیل هاو تفصیرها حکایت از آن دارند که احتمالاً این چند ماه باقی مانده را, کج دارو مریض با ننه من غریبم بازیهای زمینی وآسمانی که از خود نشان می دهد نگهش می دارند. اما بخت واقبال دوره بعد رااز دست داده است .


آنچه که حول وحوش قضیه کردان گذشت زنگ خطری بود که دولت احمدی نژاد را تا حد ورطه سقوط کشاند; واکنون پایه های این دولت نه تنها تکان خورده بلکه ترک هم برداشته وسرپا نگهداشتن آن تا به مهلت موعد کمی خوش بینانه می نماید. هرچند که در میدان سیاست غیر از این نیز می تواند اتفاق بیفتاد!


دولت احمدی نژاد درطول عمر سه ساله خود با کمال تاسئف کارنامه سیاهی را برای افکار عمومی ازخود تابلو کرد که از دورانهای گذشته تا به امروز بلا استثنا بی سابقه بوده. هر چند که از اوایل روی کار آمدنش می شد چنین اوضاع واحوالی رابرای چنین دولتی پیش بینی کرد. دولتی که آغازش ودوامش وبقایش براساس دروغگویی وعوامفریبی وخرافه پرستی باشد ,سرانجامی بهتر از این نمی تواند داشته باشد. اگرآنروز توانست به همت همین دروغ سازیها وعوامفریبیها وامداد های غیبی وامثالهم افکار عمومی را بفریباند , خیانت به اعتماد ملی بکند وباآرزوها وامید های ملتی بازی بکند یقین این بار آنروز دیگر تکرار نخواهد شد.


آنچه از این نوشته انتظارمی رود کالبد شکافی وارزیابی مسیر طی شده این دولت نخواهد بود। چراکه دراین نوع نوشته ها مجال آنچنانی برای گسترش بحث نیست! بلکه نکات شاخصی را با طرح چند سوال پی می گیریم.


1. آیا دولت با کارنامه سیاهی که دارد می تواند تا آخر سرکاربماند؟

2. آیا ممکن است این دولت درآینده از طرف مجلس استیضاح شود؟

3.آیا با این شرمساری که از خود بجا گذاشته باز هم می تواند کاندید شود؟

4. آیا مردم بار دیگر به چنین دولت بخت برگشته ای اقبال نشان می دهند؟


دربازی کیش ومات هراتفاقی ممکنه , اما از منظرخرد ومنطق به احتمال یقین پاسخهای 3و4 می تواند منفی باشد. درمورد سوال های 1و 2 بستگی به قاعده بازی دارد , هم می تواند این دولت تا آخرسر کار باشد , هم اینکه می تواند نباشد. بدلایلی میتواند بماند از آنجمله اگرمنافع طبقاتی حیثیتی حامیان خود را بیش ازاین به خطر نیندازد, وسعی کند جبران مکافات کند وبه نمک خوردنها ونمکدان شکستنها فیصله دهد شاید بماند. از آنجائیکه این آقایان به اصطلاح حیثیت رهبر را مترادف به زبان خودشان با حیثیت نظام می دانند , اگر بیش از این بی حیثیتی نکند , آقا دل مجلسیان را ومجلسیان نیز دل آقا را بدست می آورند وبا یک صلوات بلند این چند ماه را همراهی اش می کنند. ازطرفی هم اگربه خواهد ما بقی راه را چون گذشته طی کند وهزینه های جبران ناپذیری را چه درداخل وچه در جهان خارج به مردم تحمیل کند واز همه مهمتر منافع و به اصطلاح وجه رهبری وحامیان اصولگرایش را که هم اکنون به مانند جگر زلیخا چندین پارجه شده اند را, به خطر اندازد قطعاً چون حادثه کردان متحد شده وبا استیضاحش به عمر دولتش خاتمه خواهند داد! فرض خوشبیناش این است که این اتفاق نیفتاد تا آخراین دوره به ماند, دراین صورت هم پیش بینی ذیل می تواند رُخ دهد. وآن اینکه مردم این بار یک نه تاریخی به بقایش به دهند.


آیا احمدی نژاد یک باردیگر با سرگذشتی که دارد , می تواند دوباره پیش مردمی که امروز حسرت یک نون وپنیروانگور را سر سفره شان می کشند وشرمنده خانواده خویش اند, ونمی دانند از مشکلات ونا به سامانیها پنا به کجا برند؟ سر بلند کند و برای باردوم خودرا کاندیدای ریاست جمهوری کند ؟ به احتمال یقین پاسخ منفی است ! ولی نباید از اذهان دور داشت که دردنیای سیاست گاهاً غیر ممکن چه بسا ممکن شود. هر اتفاقی در چند ماه آینده امکان بروزاش می رود. ولی طرف دیگر قضیه را هم نباید از نظر دورداشت که نقش مردم وتجربه وآزموده آنها همچنان می تواند قاعده بازی را بهم بزند. چراکه مارگزیده از ریسمان سیاه وسفید می ترسد ,ازاین روست که هم اکنون بخت برگشتگی این دولت از سوی مردم به عینه مشاهده می شود, لذا بعید است باردیگر ملت به چنین دولت پرهزینه وبی کفایتی اقبال نشان دهد.


مردم ازخود سوال می کنند :بهر چی باید به این دولت اقبال نشان دهند کابینه اش بی کفایت ووزرایش ومدیرانش بی لیاقت پایه واساس کارش دروغ وفریب وجعلیات . بجای مهرورزی شده بیکاری وبازنشتگی اجباری و تبعید وزندان نصیبشان. بجای پول نفت هم جای خالی عزیزانشان سر سفره شان, ازسفرهای استانی هم جز قصه کلثوم ننه چیزی نه شد عایدشان. زمستان هم ایستاده به آستانه درو باز کُلبه ها وخونه ها بی گاز وبی برق , بیسوادی رو به افزون , بیکاری فزون, کودکان خیابانی فراون , کارتون خوابها دنبال پناهگاهی در خیابون. گندم وبرنج وچای شده وارداتی , خزانه دولت هم شده خالی. تولیدات خوابیده به سال ها , توزیعات افتده به دست دلالها , تعاونی ها بسته ,بازاریان عزیز به اعتصاب نشسته , دولت مستعضعفان به عقب نشسته , معلم وکارگر را دست وپا شکسته , زنان آگاه به گوشه زندان نشسته , دانشجویان ستاره دار پشت درهای بسته , نوجوانان درنوبت اعدام نشسته , در هرچه خواندنی وشنیدنی را یکجا بسته . این تلخ سیاهی رامی توان همچنان ادامه داد. این همه طنزنیست بلکه روزگار سیاه مردم ماست. آیا با این همه تلخیها باز هم کسی حاضر می شود رای دهد به اینها...!

برچسب‌ها:


نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در نظرات [Atom]