پنجشنبه، آبان ۰۹، ۱۳۸۷

 

حمله بیت رهبری به احمدی نژاد!



روز های اخیر جنگ سختی میان بیت رهبری ودولت احمدی نژاد ,که تا این اواخر مورد حمایت تمام وکمال آیت الله خامنه ای رهبراللحضور جمهوری اسلامی بود,سرقضیه کُردان به شدت رو به وخامت گذاشته است . وکار به جای کشیده که روزنامه جمهوری اسلامی مستقیم با احمدی نژاد شاخ به شاخ شده و خواسته احمدی نژاد دست از ندانم کاری ولجاجت بر داردو بگذارد تکلیف آقای کردان روشن شود. از طرفی هم به خاطر داریم که رهبر و مشاوران ودست اندرکاران ایشان , در روی کار آمدن این دولت نقش اساسی را داشتند واز روی کار آمدن این دولت بسیار ممنون و شکر گذار بودند. . به ویژه آقا سید مجتبی اگر اشتباه نکنم فرزند ارشد آقا که سر پرستی تیم لجستکی اطلاعاتی وامنیتی وتعقلباتی احمدی نژاد را به عهده داشت از ماحصل کار خویش بسیار خرسند بودند. البته لازم به ذکر است این آقازاده (رهبرزاده )با نصایح ووصایه ای که برایشان شده با چراغ خاموش حرکت می کنند وکاری با آفتابی شدن ندارند. اما کیست که نه داند این دولت بی کفایت رابا تمام هزینه هایش مجموعه تیم ایشان روی دست ملت ایران گذاشتند.


آنچه مایه در گیری بیت رهبری ومشتقاتش با دولت احمدی نژاد گشته می تواند دلایل متنوعی داشته باشد, که خارج از حوصله این نوشته است. وباید به موقع خود وسیعًا بدان پرداخته شود. اما برای روشن شدن جنگ سرد میان دولت وطرفداران سابقش به دونمونه زیرکه مشت نمونه خروار باشد اکتفا می کنیم. 1. بیماری احمدی نژاد که به تشخیص پزشکان متخصص وروانشناسان جدی تلقی میشود و ایشان مبتلا به بیماری روان پریشی است ولجاجت و اسرار درغلط کارریها وگرفتن تصمیمهای نا معقول نیز ناشی از همین بیماریست. 2. قضیه وزیر کشور ایشان که می تواند این موضوع بیانگر عدم کفایت دولت وی محسوب شود وبقای آن به این فرم نه تنها برای خودش حتی برای شخص رهبر نیز زنگ خطری باشد. چراکه چنین مباشری می تواند با تصمیمات پریشان خود ملت ومملکتی را به باد دهد وخواب رهبررا چنان آشفته کند که نه در زمین جای گیرد ونه درآسمان.


کوتاه سخن حمایت خامنه ای وبیت اش درحال حاضر از احمدی نژاد نه تنها دیگر رنگ وبوی اوایل را نمی دهد بلکه فرمایشات وصحبت ها نیز این بار به نوعی بوی انتقاد می دهند. چراکه احمدی نژاد وجه آقا را آنچنان هم در سطح داخلی وهم در سطح جهانی بی وجه کرده که حتا کشورهای که درزیر سایه آقا ازبیت المال این ملت ارتزاق می کردند ومی کنند ,امروز آنها نیز برایش تره هم خُرد نمی کنند. اما آنچه باعث درگیریها گشته همانا خطری است که با ادامه سیاستهای کنونی دولت می تواند حاکمیت رهبررا جدا ًبه خطر اندازد. لذا موقعیت آقا آنطورهم که درظاهر نشان می دهند نه درداخل ونه در خارج قصُر ومحکم نیست. وچون تکرار این دولت را برای بقای نظام مفید نمی داند, از این رو دریچه انتقاد از دولت را زیر چشمی هم که شده باز گذاشته وحمایت از انتقاد می کند! می بینیم که درمعرفی کردان به مجلس رهبر نقش اول را بازی میکند ولی در بقایش سکوت همراه با مخالفت می نماید. پس اگرآقا به احمدی نژاد می گوید طوری عمل کنید که انگار چهار سال دیگر نیز هستید این الزاماً به این معنا نیست که ایشان ماندنی هستند بلکه می تواند به این معنا نیز باشد که شما رفتنی هستین اما طوری رفتار کنید که انگار ادامه دهنده خواهید بود! بدین سبب حاضرنیست باردیگر سُکان مُلک ومملکتی رابه دست کسی بسپارد که مریض و پریشان خاطر است .


در همین زمینه شما را به خواندن گزارش خلاصه شده روز نامه جمهوری اسلامی که, امتیاز آن متعلق به رهبر جمهوری اسلامی است وگردانندگان اصلی آن محرمان بیت رهبری اند دعوت می کنم . تا به گوشه ای از جنگ درونی حاکمیت دوگانه نظام جمهوری اسلامی که آقا اخیرآً منکر دوگانگی آن شدند پی برده شود.

روزنامه جمهوری اسلامی می نویسد: بر فرض كه آقاي رئيس جمهور از اين صحنه پيروز خارج شود و بتواند براي باقي ماندن آقاي كردان در مسند وزارت كشور راي اعتماد بگيرد در آن صورت با افكار عمومي چه خواهد كرد؟ با طرفداران خود در نهادهائي مثل بسيج و بسيج دانشجوئي و مساجد و ساير جوامع چه خواهد كرد ؟


بهترين شكل حل و فصل اين بود كه خود آقاي كردان استعفا مي داد و كنار مي رفت تا خساراتي كه تاكنون از رهگذر افشاگري ها طنزها سخنان جدي بيانيه هاي گروه ها و جمعيت ها و بحث ها و جدال هاي فراوان به كشور و نظام وارد شده وارد نمي شد.

دلايل روشني براي استعفا وجود دارد كه اميد است آقاي كردان به آنها توجه كند و بزرگان نيز با عنايت به اين دلايل به آقاي وزير كشور توصيه كنند قبل از مطرح شدن استيضاح در صحن علني مجلس با تصميم خود كنار برود و به اين ماجرا خاتمه دهد. بعضي از روشن ترين دلايل از اين قرارند :

1 ـ اطلاعات موثق حكايت از تلاش دو طرف براي تضعيف همديگر و حتي به تعبير خودشان مچ گيري و افشاگري دارد .

طبع چنين ماجرائي نيز همين اقتضا را دارد و هر يك از دو طرف براي آنكه پيروز ميدان جلوه كنند از هيچ اقدامي كوتاهي نخواهند كرد.

2 ـ حتي اگر وزير كشور از جلسه استيضاح پيروز خارج شود و در اين مسند بماند از اعتبار لازم براي اداره وزارتخانه اي كه قرار است امنيت داخلي و كار بزرگي همچون انتخابات را انجام دهد برخوردار نخواهد بود. زيرا اكنون اين فقط نمايندگان مجلس نيستند كه به عدم صلاحيت آقاي كردان براي ماندن در وزارت كشور معتقدند بلكه افكار عمومي كشور نيز بر همين اعتقاد است .

3 ـ طراحان استيضاح و طرفداران آن همگي از حاميان دولت هستند و اين اقدام آنها نه تنها براي ضربه زدن به دولت نيست بلكه با هدف جراحي دولت و جدا كردن يك عضو نامتناسب با آن صورت ميگيرد. اين جراحي هرچند ممكن است براي دولت نقاهتي به همراه داشته باشد اما قطعا به نفع دولت و به توانمندتر شدن و افزايش اعتبار دولت تمام خواهد شد.

4ـ رئيس جمهور گفته است در جلسه استيضاح از وزير كشور دفاع خواهد كرد . بر فرض كه آقاي رئيس جمهور از اين صحنه پيروز خارج شود و بتواند براي باقي ماندن آقاي كردان در مسند وزارت كشور راي اعتماد بگيرد در آن صورت با افكار عمومي چه خواهد كرد با طرفداران خود در نهادهائي مثل بسيج و بسيج دانشجوئي و مساجد و ساير جوامع چه خواهد كرد ؟

5 ـ براي دولت و شخص رئيس جمهور قاعدتا همراهي آن دسته از نمايندگان مجلس كه آشكارا حامي دولت محسوب مي شوند بايد امري مهم و حائز اهميت باشد. روياروئي با اين نمايندگان در صحن علني مجلس آنهم با وضعيت و شرايط ناخوشايندي كه مطرح است قطعا به ريزش حاميان دولت منجر خواهد شد. اين استيضاح چه راي بياورد و چه نياورد چنين زياني را دربر خواهد داشت . بنابر اين آيا بهتر نيست بدون آنكه دولت چنين خسراني را متحمل شود به اين ماجرا خاتمه دهد.


برچسب‌ها:


سه‌شنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۷

 

قصه دُم دارعلی کُردان وسکوت با مُسمایی علی خامنه ای



به نظر می آید دور از ذهن نباشد روزگاری قصه علی کردان وعلی کردانهای دیگر به مانند قصه های هزار یک شب به رشته تحریر درآید وچون حکایت نامه ها واندرزنامه های گذشتگانمان. در شکل وشمایل کلیه ودمنه ها وبوستانها وگلستانهای دیگراز برای پند و عبرت آموزی, سینه به سینه به نسل های دیگر منتقل شود . تا مردمان به خوانند ,آگاه شوند وبدانند که روزو روزگاری بلادی بوده وکشوری بوده بنام ایران .در زمانی نه چندان دوردراین کشور انقلابی به پامی شودو رژیمی می رود و رژیم دیگری جای آن می آید. پس از کش وقوسهای فراوان . نهایتاً رژیم نوبنیاد را جمهوری اسلامی می نامند , امروز سی سال (30) از عمر این نظام می گذرد.وکیست که نه داند این سی سال چه فراز ونشیب های راپشت سر گذاشته . تا به امروز چه بلاها که ندیده وچه قربانیها که نه داده, وسوال این است که آیا آنهمه فداکاریها , به زندان رفتنها , شکنجه دیدنها ,به قتلگاه رفتنها وبه جبهه رفتنها وبرنگشتن ها و... همه و همه ازبهر این حکومت بود هرگز ! بی چون چرا تمامی این از جان گذشتگیها از برای انقلاب نوپایی بود که می خواست جای هرچه بوی کهنه واستعمارواستثمارواستبداد را با هرانچه آزادگی و برابری و بالندگی وپویایست پرکند. ونظامی درآن بنیان نهد که دریک کلام اساس آن حکومت مردم بر مردم باشد.


افسوس وصد افسوس که چنین نشد , انقلاب مردم به دست نا اهلان افتاد وپدرخوانده ها ودایه های نا محرم ونا خلفی هدایت وپرورش آنرا به ناحق به انحصار خویش درآوردند. وتا توانستند آنرا دوشیدند آنقدر دوشیدند که امروز اقلیتی تازه به دوران رسیده وفربه شده برصاحبان ووارثان اصلی آن حکم رانی می کنند وفریادی از کسی برنمی خیزد. امروز شاهد آنیم اینها به همان جمهوری اسلامی هم رضایت ندادند وجمهوریت آنرا آنقدر تراشیدند تا شد حکومت اسلامی ونهایتاً به انهم راضی نشدند ونفسهای آخرش را هم آنچنان گرفتند تا شد خلافت اسلامی وخلیفه ای را بر کرسی آن نشاندند که, میانه ای با مسئولیت پذیری و پاسخگوی ندارد.


امروز ملت ایران گرفتار نظامی است که در آن از کلان تا خُرد واز خلیفه تا به زیر همگی دروغگویی وفریبکاری وجعل سازی را پیشه خود ساخته ویدک می کشند. وآش به قدری شور شده که رئیس دولت خود می گوید کردان را راحت بگذارید هنوز دها کردان دیگر نیز هستند.برکسی پوشیده نیست مدرک سازی وجعل مدارج علمی این چنینی درهرجای دیگردنیا اتفاق می افتاد کمترین مجازات آن استعفای هئیت دولت می بود.اما چه می توان کرد که درتنگنای پرپیچ وخمی گرفتاریم!


دراین مملکت یک نفر پیدا نمی شود مستقیم یا غیر مستقیم طرح سوال کند ونقش خامنه ای را درقضیه کردان به افکار عمومی توضیح دهد.چراکه آقای رهبر درکمترین درجه به دودلیل اخلاقی وحقوقی در این ماجرا مقصر است وباید پاسخگو باشد. 1.از دوحالت خارج نیست یا ایشان ازسابقه خدمتی وفساد اخلاقی و جعلی بودن مدرک کردان بی خبر بودندکه خود جای سوال است ؟ یا رئیس دولت اش به ایشان دروغ گفته وایشان هم بر اساس اطلاعات دروغین وزیر شدن آقارابه مجلس امرونهی کرده که جای بس تعجب است! مگر می شود کسی در جایگاه ایشان بی اطلاع یا با اطلاعات غلط دست به چنین کاری به زند؟ 2. یا اینکه با خبر بوده خوب این دیگر الا ماشاالله ست, چطور ایشان می تواند با علم به جعلی بودن مدرک با سفارشی که هیبت حکم حکومتی دارد که البته از پایه اساس غیر حقوقی است به مجلس چنین امرونهی کند وکسی رابه نا حق باسفارش خود که نه به حیث اخلاقی ونه به حیث حقوقی شایسته ولایق چنن مرتبتی است بر مسند وزرات به نشاند! (اینجاست که باید گفت خانه از پای بست ویران است و خاجه در فکر ایوان است).


اگر ایشان به لحاظ حقوقی خودرا پاسخگونمی داند که چنین نیست ایشان هم مثل هر مسئولی بایدپاسخگو باشد.حداقل به لحاظ اخلاقی باید پا سخگوی افکار عموی باشد که برچه اساسی دست به چنین کاری زده است؟

درهردوبند ودر هر دوحالت رهبرجمهوری اسلامی هم به لحاظ اخلاقی وهم به لحاظ حقوقی مقصروشریک جرم است وباید پاسخگوباشد , درتبعیت ازاین موضوع نه تنها وزارت آقای کردان بلکه کابینه دولت احمدی نژاد نیززیر سوال است چرا که بعید نیست بقیه وزرای احمدی نژاد هم درچنین شرایطی نباشند .


نتیجتاً مسولیت اهالی قلم نیزتا جای که موقعیت شان اجازه می دهد کم نیست افکار عمومی باید توسط مطبوعات که رکن چهارم دمکراسی محسوب می شوند. از وظایف ومسولیت پذیری وپاسخگوی رهبرو زیردستانش آگاه وباخبر شوند. لذا بدون آگاه سازی بدنه جامعه وافکار عمومی کاری از کار پیش نخواهد رفت.

برچسب‌ها:


جمعه، آبان ۰۳، ۱۳۸۷

 

پولهاي مفت 100 ميليون توماني تقديم به نمايندگان مجلس !

98%مردم زير خط فقر !


اخبار اهداي 100 ميليون تومان پولي كه حق مسلم مردم و قشر مستضعف كشور است به نمايندگان لميده و مفت خور مجلس قلب هر انسان با شرافتي را به درد مي آورد. به راستي براي انعكاس اين خيانت و جنايت و استثمار و ظلم در حق مردم واژه سخت پيدا ميشود!!

كارگران شريف و دردمند هم وطن, طي نامه ها و گزارشاتي ,اعتراض خود به اين عملكرد ضد كارگري و ضد انساني و ناعادلانه و ظالمانه دولت نهم و مجلس تحت امرش را به فرياد كارگر ارسال كرده اند كه يك نمونه را در زير ميخوانيد:

يك كارگر از تهران:

«يكسري مثل ما قشر كارگر به نان شب محتاجيم و يكسري مثل نماينده هاي مجلس پولهاي مفت ميگيرند. هضم و درك اين اجحاف در حق مردم و كارگر و قشر ضعيف واقعا سخت است و از توان ما خارج است و حتي فكر كردن در موردش هم مشكل است.من نميدانم با چه كلماتي اين ظلم را بيان كنم. خدا شاهد است كه ما در كارخانه كارگري داريم كه پدرش بيمار و در بيمارستان است ولي نميداند كه خرج اين بيمار را چطور بايد بپردازد و هزينه بيمارستان را چطور بايد بدهد. در مقابل نماينده مجلس كه معلوم نيست براي چي بايد 100 ميليون دريافت بكند. مملكت ما آنقدر مشكلات دارد كه يكي دوتا نيست.

اجازه بدهيد بگويم نماينده هاي مجلس چه كساني هستند!

يك دوراني بود كه كارخانه ما به بحران شديدي خورده بود و پول بيمه بچه ها را بالا كشيده بودند در آن موقع مدير كارخانه شخصي به نام دكتر عثماني بود از اهل تسنن , اين فرد ماليات را از ما ميگرفت ,ليستي كه براي بيمه رد ميكرد حداقل حقوق را براي همه رد ميكرد كه در بازنشستگي و همه زندگي ما تاثير منفي ميگذاشت .از ما پول را ميگرفت ولي به حساب تامين اجتماعي نميريخت .حداقل حقوق را رد ميكرد و ما متضرر ميشديم و,,, بعد از مشكلاتي كه اين شخص در كارخانه ايجاد كرد و ما اعتصاب كرديم و كار به نيروي انتظامي كشيد اين شخص اخراج شد. حالا همين فرد كه از پس اداره يك واحد توليدي بر نيامد, به عنوان نماينده بوكان روي كرسي مجلس لميده است .از چنين شخصي چه توقعي در مملكت داريم؟ نماينده هاي مجلس چنين كساني هستند؟چنين فرد دزدي چطور ميتواند در مجلس براي كارگر كار كند؟خيلي راحت هم راي آورد و به مجلس راه پيدا كرد.»

انجمن دفاع از كارگران و بيكاران

برچسب‌ها:


سه‌شنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۷

 


سفره ملت بی نان و خزانه دولت هم خالی!


تکلیف چیست؟


چکیده مصاحبه انتقادی حسن روحانی رئیس شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی از دولت عوامفریب محمود احمدی نژاد با خبرگزاریهای داخلی درباره خوردن کفکیر به ته دیگ وجارو کردن خزانه دولت و زمین گیرشدن ملت ایران را در زیر ملاحظه می کنید ,که این دولت امام زمانی چه به روزگار ملت ایران آورده است. آیا این دولت با این کارنامه وسیاه روی باز هم می تواند ادعای مهرورزی کند. آیا کسی حاضرمی شود باردیگر به این دولت رای بدهد...؟!


امروز چه کسی مسئول این فشارها بر مردم و شوک به اقتصاد ایران است؟ چه کسی امروز مسئول بی‌توجهی به تجربیات گذشته است؟ از یک سوراخ چند بار باید گزیده شویم؟ مگر افراد مطلع و دلسوز نسبت به برداشت‌های مکرر از ذخایر ارزی و آثار زیان‌بخش جاروکردن صندوق ارزی اعلام خطر نکرده بودند؟ مگر می‌شود همیشه با آزمون و خطا کشور را اداره کرد؟ بدتر از همه آن است که تجربه‌های تلخ و سیاست‌های شکست‌ خورده و نادرست گذشته دوباره تکرار شود. تا کی باید شاهد فرصت‌سوزی بود.


وی یادآور شد: «می‌توانیم پیش‌بینی کنیم که رکود در اقتصاد جهانی، موجب کاهش تقاضای انرژی و نفت و نهایتاً منجر به افت قیمت نفت در بازارهای بین‌المللی خواهد شد که طبیعتاً کاهش درآمدهای نفتی ایران را در پی خواهد داشت. به طوری که از همین آغاز ظهور رکود جهانی، قیمت نفت در چند ماه گذشته به نصف تقلیل یافته و درآمد نفتی کشور نیز رو به کاهش گذاشته است. دیروز از رسانه‌های جمعی خبر پیش‌بینی رئیس کل بانک مرکزی را دریافت کردیم که با ادامه روند نزولی قیمت در بازارهای جهانی، بیش از 54 میلیارد دلار از درآمدهای نفتی کشور تا پایان سال محقق نخواهد شد».

«اگر دولت طبق قانون برنامه چهارم از درآمد ارزی استفاده می‌کرد، امروز می‌بایست در حساب ذخیره ارزی ١٥٠ میلیارد دلار پول ذخیره می‌شد. در حالی که سایر کشورهای اوپک هر کدام به فراخور شرایط خود، مقدار قابل توجهی از درآمد نفت خود را ذخیره کردند».

و حتی می‌گفتند در بدبینانه‌ترین شرایط هیچ‌گاه از ١٠٠ دلار پایین‌تر نخواهد آمد، بی‌محابا از حساب ذخیره ارزی برداشت شد. به طوری که در سال 1384 از حدود ١٣ میلیارد دلار مبلغ واریز شده به حساب ذخیره ارزی بیش از 8/11 میلیارد دلار از طریق متمم‌‌های بودجه و در سال 1385 از 6/21 میلیارد دلار مبلغ واریزی به این حساب حدود 8/17 میلیارد دلار و در سال 1386 هم مبلغ 8/16 میلیارد دلار یعنی در سه سال گذشته مجموعاً 4/46 میلیارد دلار بیش از ارقام ارزی بودجه سالانه از حساب ذخیره ارزی برداشت شده است».

روحانی تصریح کرد: «این برداشت 4/46 میلیارد دلاری از حساب ذخیره ارزی طی سال‌های 84 تا 86 نه تنها موجب خالی شدن این حساب شد بلکه هزینه آن نیز افزایش نقدینگی و تورم را در اقتصاد ایران در پی داشت. به این ترتیب در سایه تورم و کاهش قدرت خرید اقشار کم درآمد و حقوق‌بگیر؛ فشار شدیدی به این اقشار وارد آمد. چون عملاً فروش این مبالغ ارزی به بخش خصوصی ممکن نبود، بانک مرکزی اقدام به خرید می‌کرد که این امر موجب افزایش خالص دارایی‌های خارجی بانک مرکزی و پایه پولی و نهایتاً افزایش نقدینگی و تورم شد».

دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی ادامه داد: مگر افراد مطلع و دلسوز نسبت به برداشت‌های مکرر از ذخایر ارزی و آثار زیان‌بخش جاروکردن صندوق ارزی شاهد فرصت‌سوزی اعلام خطر نکرده بودند؟ مگر می‌شود همیشه با آزمون و خطا کشور را اداره کرد؟ بدتر از همه آن است که تجربه‌های تلخ و سیاست‌های شکست‌ خورده و نادرست گذشته دوباره تکرار شود. تا کی باید بود...؟

برچسب‌ها:


یکشنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۷

 

نفت نمی خواهیم قطری آب دهان ما به ریزید

قتل در ابهر , سکوت درزنجان

نمی دانم نظر شما دراین باره چیست این اواخر شهر زنجان , یکی از شهرهای خبر ساز نه تنها ایران بلکه دنیا شده. ایکاش که این مقام ومرتبت ومشهوریت از سمت وسوی مثبت به سوی این شهر سرازیر می شد ومردم شهر می توانستند پله های ترقی و پیشرفت و بالندگی را یکی پس از دیگری پشت سر نهند.

متاسفانه درست عکس این قضیه باعث وبانی شهرت زنجان گشته , یعنی قضایای چون فساد اخلاقی معاون دانشگاه زنجان به نیت تجاوز به یکی از دانشجویان دختر این دانشکده, که هنوز هم ادامه داردویکی از معضلات اخلاقی زنجیری استان محسوب می شود. دیگری داستان بس اسفبار شکنجه کودکان بی سرپرست توسط اداره بهزیستی استان زنجان که واقعاً تصاویر این کودکان شکنجه شده دل هرانسانی به درد می آورد جز مسئولان زیرفت استان .

همین طور مسئله بسیار مهم وتهدید آمیز معدن سُرب و روی شهر زنجان که باجرعت می توان گفت نزدیک به نیم میلیون جمعیت شهر را در معرض ابتلا به سرطان پوست و به ویژه سرطان ریه قرار داده است . ومسئولان دولت مهرورز احمدی نژاد هیچ گوش شنوای به این فریادها ندارند. اگر فرصتی دست دهد درباره این معدن گزارشی را خواهم نوشت .

واما آخری کشته شدن انسانهای بی گناه ازبی آبی درروستایشان , روستای که آب آشامیدنی که چه عرض کنم , پس از سی (30) سالی که ازعمر انقلاب می گذرد هنوز در این روستا خبری از آبی که حیوانات وگیاهان استفاده می کنند هم نیست. ومردم روستا مجبورند برای تهیه آب که لازمه ادامه حیات است . جان خویش در راه قطره ای آب فدا کنند. البته نا گفته نه ماند که یکی از برکات سفرهای استانی احمدی نژاد می تواند همین شیهد شدن این روستائیان در راه بدست آوردند قطری آب باشد .

دراین رابطه گزارش تلخیص شده آقای بیگدلی عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی استان زنجان را می خوانید تلخیص وویراستاری مطلب طوری صورت گرفته که لطمعه ای به اصل موضوع وارد نشود:

يک. بعد از اطلاع‌رسانی در باره‌ی ماجرای اسفبار داغ‌گذاری بر بدن سه کودک در يکی از مراکز تحت پوشش بهزيستی استان زنجان که موجب جريحه‌دار شدن احساسات عمومی شد، بنا به دلايلی قصد نداشتم که به برخی از اخبار تأسف‌ باری که به دست ما مي‌رسد بپردازم و به همين دليل از پوشش خبری زندانی شدن يک دختر فرزند شبانه‌روزی بهزيستی در آذربايجان‌شرقی که توسط خبرنگار ما در تبريز ارسال شده بود، خودداری کردم. تا اين‌که احضاريه‌ای از دادگاه به دست اين‌جانب رسيد که حاکی از شکايت مديرکل سابق بهزيستی استان زنجان از بنده بود و مرا به تاريخ 17/7/87 به دادگاه فرا خوانده است، آن هم با ادعای نشر اکاذيب؛ آن هم اکاذيبی که منجر به برکناری مديرکل سابق و اقدامات مسؤولان بهزيستی کشور به منظور نصب دوربين‌های مداربسته در مراکز نگهداری کودکان بهزيستی در سراسر کشور شد! البته حرف‌های نگفتنی بسياری در خصوص بهزيستی استان زنجان و شيوه‌ی نامطلوب پيگيری اين ماجرای تأسف ‌بار توسط مسؤولان بهزيستی کشور مطرح است که شايد به بخشی از آن‌ها در آينده‌ای نزديک بپردازم.

دو. در خبر ارسالی از تبريز آمده بود که "مديرکل بهزيستی آذربايجان‌شرقی با طرح شکايتی عليه يکی از دختران بي‌سرپرست و تحت پوشش شبانه روزی بهزيستي، وی را روانه‌ی زندان کرده است"! در ادامه‌ی خبر آمده بود: "خانم مريم سيدمردانی از فرزندان تلاشگر و مسؤوليت‌ پذير بهزيستی تبريز بوده که اخيراً به‌طور مستقل زندگی مي‌کرده و به‌دليل فشار ناشی از مشکلات مالی و عدم توان تأمين مايحتاج ضروری زندگی و اجاره‌ی منزل به اداره‌ی کل بهزيستی آذربايجان ‌شرقی مراجعه مي‌کند و با جواب منفی مسؤولان روبرو مي‌شود. علي‌رغم التماس‌های فراوان وی هيچ کمکی به او نمي‌شود و به دستور [...] از اداره‌ی کل بيرون رانده مي‌شود. در ادامه متأسفانه به جای دستگيری و حمايت از اين بانوی رنجديده از وی تحت عنوان پرخاشگری به مدير کل بهزيستی طرح شکايت و در نهايت روانه‌ی زندان تبريز مي‌شود "


سه. خبر سوم در باره‌ی حادثه‌ی اسفناکی است که در روستای خوشنام شهرستان ابهر روی داده است. در اين حادثه‌ی دردناک که به علت فقدان آب در اين روستا و سفر اهالی آن به روستای هم‌جوار با تراکتور به منظور استفاده از آب روی داده، يک مادر و دختر او که نامزد بوده و قرار بوده است بعد از ماه رمضان عروسی کند درگذشته و دختری ديگر حافظه‌ی خود را از دست داده و از ناحيه‌ی لگن و پا و دست به شدت مصدوم شده است و مرد جوان ديگری که تازه ازدواج کرده به شدت از ناحيه‌ی لگن و پا و دست و صورت آسيب ديده است. البته سال‌هاست که در کشور ما مثلاً تلاش بر اين است که از سيل مهاجرت روستاييان به شهرها با اتخاذ برخی از سياست‌ها جلوگيری شود. اما متأسفانه نه تنها اين برنامه‌ها محقق نشده، بلکه سيل خروشان مهاجرت روز به روز بيشتر شده است. يکی از مهم‌ترين علل افزايش مهاجرت‌های روستاييان، فقدان نگاه عادلانه در توزيع فرصت‌ها و امكانات است. اين فقدان نگاه عادلانه موجب مي‌شود که امکانات ابتدا به پايتخت و سپس به مراكز استان‌ها و در نهايت اندکی هم به مراكز شهرستان‌ها اختصاص يابد و چيزى دندان‌گير نصيب ديگر شهرها و روستاها نشود. به دليل همين توزيع نامتناسب فرصت‌ها و امکانات، شهرهاى بزرگ‌تر هر روز بيشتر از گذشته گسترش ناموزون و نامتناسب مي‌يابند و جمعيت مهاجر بيشتری را به خود جذب ‌مي‌کنند. اين روند نامطلوب موجب مي‌شود که شهرهاى كوچك‌تر و بالاخص روستاها به علت فقدان امکانات و فرو رفتن در فقر و فلاکت، روز به روز به نابودى نزديك‌تر ‌شوند. آری در شهرستان ابهر كه نداى نمونه بودن مديران آن از هر سوى به آسمان بلند است، حدود يك‌ماه پيش تعدادى از روستاييان محروم براى شست‌وشوى لباس و انجام تکاليف شرعى و بهداشتی خود مجبور مي‌شوند که دسته‌جمعى سوار تراكتور شوند و با طى مسافتى در روستاى هم‌جوار به دنبال آب باشند! در نتيجه به هنگام برگشت آنان به روستاى خود، تراكتور كه وسيله‌ى مناسبى براى حمل مسافر نيست به دليل سنگينى بار و خرابى راه واژگون مي‌شود و تعدادى از روستاييان را به كام مرگ می فرستد . مسئولان استان نیز سکوت پیشه کرده اند. البته این مرگ ها می تواند از نو مرگ های عمد محسوب شوند که یک بحث حقوقی است.

امروز کودکان و مردان و زنان روستای خوشنام مي‌گويند: "از طلا گشتن پشيمان گشته‌ايم/ مرحمت فرموده ما را مس کنيد" آوردن نفت بر سر سفره‌های ما پيشکش، ما نمي‌خواهيم نفت را بر سر سفره‌های ما بياوريد، ما آبی را مي‌خواهيم که حيوانات و پرندگان نيز حق دارند که از آن بنوشند.

حال اگر ما فرياد برآريم و بر اين حادثه مرثيه بخوانيم، باز هم بايد از طرف آنان متهم به سياه‌نمايي، و يا از سوی استاندار محترم زنجان، رمُی به غرض‌ورزي، حسادت و دشمنی با نظام و انقلاب شويم که چشم ديدن فعاليت‌های موفق دولت را نداريم؟!
ای کاش مسؤولان استان به جای تلاش در جهت ايجاد انواع و اقسام تضييقات برای مطبوعات روشنگر، اندکی هم به چاره‌انديشی برای حل اين‌گونه مشکلات مردم بپردازند.

برچسب‌ها:


شنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۷

 
سواد از کی آموختی , از بی سوادان



درزیر نامه ای را مشاهده خواهید کرد که پیک عمق فاجعه ای است که سالیان سا ل است گریبان جامعه را گرفته و همچنان در حال نفوذ و پیشروی در بطن آن به تاخت درحال حرکت است. انشای نامه خبراز تغیرو تحولی بس منفی درسمت وسوی سطح دانش وآگاهی جامعه ای می دهد که سی (30) سال از عمر انقلاب آ ن می گذرد , افسوس که بحای ترقی وتعالی دچار پس رفت وعقب نگری گشته . انشاء وادبیات نامه آنچنان گویا وروشن است که اگر این نوشته کوتاه نیز به آن افزوده نمی شد چیزی از صحت وسقم آن کاسته نمی شد .ودر ضرب المثل گویند مناقشه ای نیست , چه می توان کرد که بجای کله پز سگ نشسته است!


این نامه در عین حال که بیانگردانش و مهارت گردانندگان ومدیران کلان وخُرد مملکت است , اززاویه دیگرنشان دهنده نفوذ فرهنگ ریا وتزویر ودروغ ما بین مردم عادی است که خود علل جامع شناختی دارد وباید در جای خود طرح وبررسی شود, بلکه این شیوه تبدیل به فرهنگ غالب نه تنها دراداره کشورکه شیوه کارشان هست بلکه درمعاشرات مابین مردم نیز چنین است. وتبلیغ این فرهنگ به یک عرف روزانه وابزار رشوه دهی ورشوه خواری وپارتی بازی گشته.وهمانطوریکه در نامه می بینید مدیرکل شعب بانک های ملت استان زنجان به کارمندان زیردست خود راه وچاه نفوذ کردن واطلاع کسب کردن را به هر طُرقی اخلاقی وغیراخلاقی توصیه و آنان را به این کار تشویق می نماید .


در کشوری که رهبر آن نه تنها به اعمال خلاف قانونی وحقوقی واخلاقی بر گزیدگان وگرداننده گانش اعتراضی نمی کند , بلکه درمقابل چشم میلیون ها ایرانی کسی را که جعلی بودن مدرکش جهانی شده وگوش فلک را کرمی کند.و با علم به اینکه حقیت داشته وداردوصاحب مدرک جعلی بودن آنرا از تریبونهای رسمی مملکت اعلام می کند. ایشان باکمال وقاحت با به اصطلاح حکم حکومتی به مجلس شخص معلوم والحال را به وزرات می نشاند وبه ریش هفتادمیلیون ملت ایران می خندد وآب هم از آب تکان نمی خورد. که البته درجای خود بدان خواهم پرداخت , چه انتظاراز رئیس دولتش که فریبکاری ودروغگویی یکی از مشاغل رسمی وغیر رسمی اش محسوب می شود.


برچسب‌ها:


پنجشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۷

 

چرا راه دور فاجعه همینجاست !


ادامه قاچاق دختران ایرانی به کشورهای خلیج فارس


این نوشته در باره اعتراف رئیس پلیس فرودگاهای جمهوری اسلامی ایران درباره قاچاق دختران وزنان ایرانی نه تنها به کشورهای عربی بلکه این دفعه به هندوستان است.این اعتراف گزارش گونه درکیوسک بعضی از سایت های خبرگزاریهای محرم درج شده بود. اما مایلم کمی برگردم به عقب واز نقطه آفتابی شدن این فاجعه که برای اولین بار توسط خبرگزاری ایسنا در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی به وقوع پیوست شروع کنم.


پس ازاین گزارش بودکه خاتمی درهمان زمان دستور رسیدگی به این موضوع را داد. ولی ازآنجائیکه هرنهُ روز یک توطئعه برایش می چیدند. دادستان وقت همین مرتضوی زبان زد عام وخاص همکاری لازم را نه کرد . در نتیجه این غده سرطانی نه تنها در نطفه معالجه نشد بلکه ریشه دوانید وجامعه گیرشد وفقرومحرومیت هم که ریشه اصلی آن است برسرعت آن افزود. امروز برکسی پوشیده نیست که درایران پدران ومادران دردمند ازفقر ونداری دست به خودکشی می زنند وبارها دیده شده که سرپرستان خانواده ها ازشرمندگی که نتوانستند نانی به سرسفره وقلم وکاغذی به دست فرزندانشان بدهند وراهی مدرسعه شان کنند به حیات خود پایان داداند.


امروز کیست که از اوضاع آشفته ونابه سامان ایران باخبرنباشد, امروز کیست که ازخود سوزی زنان کردستان که روزگاری از شیرزنان مرزبان این سرزمین بودند با خبر نباشد, امروزکیست که از زندگی نه بلکه مرُدگی کارتن خوابهای تهران ودیگر شهرها با خبر نباشد,امروز آیا کسی یافت می شوداز شرایط زندگی جهنمی بالای 7میلیون کودک خیابانی خبر نه داشته باشد. اگربرشماره ش این ناهنجاریها ادامه دهیم مثنوی هفت من شود. وامروز کیست که ذره ای در وجودش تعهد انسانی باشد وازاین همه مصیبتی که بر سر این ملت آور شده قلبش به درد نیاید. انسان گاهی واقعاً مات ومبهوت می ماند ازاین همه فلاکتی که جامعه رافرا گرفته .


جای بسی تائسف است که امروزه جامعه شناسان ما به جای پرداختن به علل این نا هنجاریها در سطح مسائل شناورند وآنان راکاری با عمق فاجعه نیستت . به جای علت یابی وتراپی این پدیده شومُ , خود رانه در ریشه بلکه در سطح با معلول مشغول می کنند. به جای ریشه یابی این تلخی های جامعه که همانا فقرطبقاتی است متاسفانه به اشکال وابزار خودکشیها می پردازنند. مثلاً خودکشی های شهری وروستایی یا مثلاً خودکشی های دانشجوی وغیردانشجوی و... و همینطوربه ابزارآلات خودکشیها , که درشهرها مردم با روشهای نوینی دست به خودکشی می زنند ,ولی در روستا ها هنوزاز روشهای قدیمی استفاده می کنند .


انگار دارند متدد پرورش پرندگان را تشریح می کنند.البته این به نوبه خود اشکالی ندارد ولی راه معالجعه این نیست. مثلاُ درشهرها از قرص های روان گردان واز این قبیل دارو ها استفاده می کنند .ولی در روستاها از وسایلی چون خود سوزی وپرت شدن از کوه واز مرگ موش .می بایست به جای بازگوی این معلول ها به طرح علل این معلول ها پرداخت , به فاصله طبقاتی, به بیکاری , به فقرودیگر نابسامانیهای اجتماعی امروز نظری جدی معطوف داشت. آیا ضروری نیست امروز نه یک باربلکه بارها از اهداف انقلاب ایران که( استقلال , آزادی , عدالت اجتماعی) بود نوشت وگفت و کسانی راکه به آن خیانت کرده و مانع رسیدن آن به اهداف اش شدند را به مردم معرفی کرد. من را دراینجا کاری با استثنا نیست بلکه مقصد من قاعده وعمومیت است اگردخترهای ایرانی امروز برای کشورهای عربی و غیر عربی قاچاق می شوند. علل اساسی آن تهی دستی و فقر وبیکاریست , البته عوامل جانبی اجتماعی دیگری چون فقر فرهنگی وفشار فرهنگی , محدودیت های خانوادگی هم می تواند باشد , ولی اینها تعین کننده نیستند.


سالها ست که انسان های شریفی نیز اینجا وآنجا با فریادهای جسورانه شان ازآغاز فاجعه ای خبرمی دادند که داشت چون تارعنکبودی جامعه را به درون خود می کشید.واین انسان های فوق العاده شریف تا مغزاستخوانشان در آتش می سوخت واز روی دل سوزی زبان به افشا گشودند. چراکه اینان به قد تاریخ زندان کشیده وقربانیها داده بودند تا به این انقلاب به رسند وهرآنچه درید وقدرت خویش داشتدند دریغ نکردند تا انقلاب نوپای ایران به سرانجام خود به رسد وعدالت در جامعه آنچنان پهن شود که دیگر کسی را یارای فخر فروشی برکسی نباشد .وکسی ازبهر لقمه نانی سرتعظیم به درگاه هیچ ظالمی فرود نیآرد. آری ما انقلاب نکرده بودیم که دخترهایمان در بازار برده فروشان کویت ودوبی وامارات و ... به نمایش گذاشته شوند, ما انقلاب نکرده بودیم که فقرمان افزوده شود, امید به آینده بهترمان لطمه به بیند وفرزندانمان دست فروش سر چهار ها باشند و زینت بخش خیابان هایمان ولی نعمت های دیروز وکارتون خوابهای امروز باشند .

اعتراف رئیس پلیس فرودگاهای جمهوری اسلامی ایران :


به قاچاق دختران ایرانی این بار به هندوستان!


1 .قاچاق دختران ایرانی به کشورهای عربی

2. قاچاق دختران ایرانی به کشور هندوستان


رئیس پلیس فرودگاه‌های کشور اعلام کرد قاچاق دختران ایرانی به کشورهای منطقه همچنان ادامه داردو در شش ماه نخست سال جاری چهار باند دختران فراری به کشورهای حاشیه خلیج فارس وهندوستان متلاشی شده و به دستگاه قضایی تحویل داده شده‌اند. ولی نتیجه مطلوبی بدست نیامد.

محمود بت‌شکن رئیس پلیس فرودگاه های کشوردر نشست خبری هفته ناجا تعداد دختران این باندها و جزئیات مربوط به آن ها را اعلام نکرد.

این خبر نشان می‌دهد وضعیت قاچاق زنان از ایران به کشورهای خلیج‌فارس تغییرنکرده وهمان طوریکه رئیس پلیس نیز می گوید هم چنان ادامه دارد و قانون موجود در کشور نتوانسته از تکرار این پدیده قرن بیست و یکمی جلوگیری کند.

خبر متلاشی شدن یک باند قاچاق دختران و دستگیری 15 زن خارجی و 10 مرد ایرانی به عنوان هدایت‌کنندگان این باند در نوع خود خبر بی‌سابقه‌ای بود که پلیس شهریور گذشته اعلام کرد.


به گفته رئیس پلیس، سرکردگان این باند ایران را به بارانداز فعالیت‌های شبکه‌ای خود تبدیل کرده اند و در شش ماه نخست سال یک‌صد زن و دختر از آسیای میانه را برای انجام اعمال غیراخلاقی و فساد به عمان، دوبی، شارجه و قطر منتقل کردند.

در این راستا، خبر حراج دختران ایرانی در امارات متحده عربی نخستین بار در خرداد 1383 و در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی توسط «خبرگزاری سینا» افشا شد.

پس از این افشاگری،آن زمان خاتمی اعلام کرد شخصا از وزارت اطلاعات خواهان «تحقیق» در مورد حراج دختران و زنان ایرانی در امارات شده است.

این درحالی است که آن زمان سعید مرتضوی، دادستان کشور این خبر را دروغ خواند و گفت مطبوعات موضوع بی‌اساسی را مطرح کرده بودند.


خبردیگر حراج دختران ایرانی در هندوستان

حراج دختران ایرانی در هندوستان با درآمد شبی دومیلیون تومان از جمله اخباری است که اطلاع‌رسانی شفاف درمورد آن صورت نمی گیرد.

علاوه بر فقر فرهنگی و فقر مالی، برخی دختران از خانواده‌های ثروتمند و گاه رده بالای حکومتی هم در میان دختران تن‌فروش در هند دیده شده و علت فرار خود از خانواده و سردرآوردن از باندهای فساد را خفقان حاکم بر خانواده‌های‌شان اعلام کرده‌اند.

برخی کارشناسان اجتماعی با اشاره به پدیده فروش دختران توسط خانواده خود و یا شوهران‌شان در شهرهای مختلف مرزی، از ابعاد نگران‌کننده این مقوله سخن گفته‌اند. این کارشناسان به خاطر امنیت جانی، نام خود را فاش نکرده‌اند.


به گفته کارشناسان، قربانیان هیچ آگاهی از قاچاق شدن خود نداشته‌اند و از آن‌جا که ازدواج آن‌ها ‏به صورت موقت بوده تنها چند روز پس از ازدواج با اجبار، زور، تهدید و فریب به زاهدان و سپس به پاکستان و افغانستان ‏منتقل می‌شوند. نکته این است که همه قربانیان از طریق صیغه، ازدواج کرده و عدم ثبت رسمی عقد آن‌ها در این شکل یکی ‏از معضلات اساسی شده است.

براساس یافته‌های کارشناسان اجتماعی، در مناطق حاشیه‌نشین استان‌های خراسان، سیستان و بلوچستان که از فقر اقتصادی و فرهنگی رنج می‌برند، قاچاق زنان رایج است.

اعلام این‌گونه اخبار زنگ خطری را نسبت به وجود جمعیت زیر خط فقر، زنان خیابانی و فحشا به صدا درآورده است.


قانون چه می‌گوید؟

قانون مبارزه با قاچاق انسان از ابتکارات وزارت امور خارجه است که در دولت خاتمی با هدف قدرت بازدارندگی ارتکاب جرم قاچاق زنان تدوین شد.

لایحه‌ مبارزه با قاچاق انسان از سوی دولت در تاریخ 11/1/1383 به مجلس شورای اسلامی تقدیم شد و در جلسه‌ 28/4/1383 مجلس، به تصویب رسید.

براساس ماده‌ سه این قانون، مرتکبین قاچاق انسان در صورت احراز جرم تا ده سال حبس و پرداخت جزای نقدی معادل دو برابر وجوه به دست آمده به اضافه اموال حاصل از بزه و و وجوه و ‏اموالی که از طرف بزه دیده یا شخص ثالث وعده پرداخت آن به مرتکب داده شده، محکوم می‌شوند.

از سوی دیگر، در پنجاه و دومین نشست کمیسیون بررسی وضعیت زنان که 13 اسفند 1386 در نیویورک برگزار شد، ایران از رسیدن به الگوی کارآمد برای ارتقای وضع زنان سخن گفت. ولی هیچ وقت عملی نشد.

شرکت مقام‌های کشور در نشست بررسی جایگاه زنان و حقوق آن‌ها در حالی است که رئیس مرکز امور زنان و خانواده پیوستن ایران به کنوانسیون حقوق زنان را مردود اعلام کرد.


زهره طبیب‌زاده‌نوری در اولین نشست مطبوعاتی خود آماری در مورد خشونت علیه زنان و قاچاق آن‌ها در کشور ارائه نداد و از اختصاص بودجه به بسیاری از «ان.جی.او»‌ها که به گفته او در زمان ریاست قبلی ناکارآمد بوده‌، انتقاد کرد.

براساس «کنوانسیون رفع انواع تبعیض علیه زنان» که مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1979 تصویب کرد، تمام کشورهای امضاکننده این کنوانسیون متعهد هستند تدابیر مناسبی علیه قاچاق زنان و بهره‌برداری از آن‌ها اتخاذ کنند و گزارش‌های ملی از اجرای این تدابیر را هر چهار سال یک بار ارائه دهند.

برخی از همسایگان ایران شامل افغانستان، ترکیه، پاکستان و عراق به این کنوانسیون پیوسته‌اند.


بهره‌کشی مدرن

با تکرار آزار و خشونت زنان در سراسر جهان، سازمان ملل در سال 1993 اعلامیه‌ای را با هدف حذف خشونت علیه زنان صادر کرد.

هرگونه عملی که به آسیب فیزیکی، جنسی یا فکری علیه زنان منجر شود، تهدید زنان و محرومیت از آزادی در زندگی خصوصی و عمومی آن‌ها، خشونت علیه زنان نام دارد.

تجارت زن که آسان‌تر از تجارت نفت و الماس و کالاهای استراتژیک است و برده‌داری مدرن نام گرفته، در جمهوری اسلامی هم باب شده است.

اگرچه آمار دقیقی از سود حاصل از این تجارت در دسترس نیست، اما با توجه به نرخ‌گذاری استفاده جنسی و بهره‌کشی کاری از زنان، تجارت پردرآمدی برای صاحبان و دلالان این مقوله است.

برچسب‌ها:


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]