دوشنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۷
اسرائیل , فلسطین , ج .اسلامی
چند روزی بود فکرم مشغول حوادث ناگوارغزه بود , برای ریشه یابی این فاجعه انسانی ,در جستجویی یافتن یک پاسخ منطقی برای آن , بد جوری با ذهنم درگیر بودم . به این نتیجه رسیدم این جنگ که ادامه سلسله جنگهای گذشته آنست,نمی تواند درحوزه یک قوم نه چندان بزرگ رخ داده باشد . چونکه هم از نظر تاریخی , هم از حیث وسعت وابعاد جغرافیایی وهم به لحاظ سیاسی به یک جریان خاصی تعلق ندارد که بشود در همان محدوده آنرا شکافت وبررسی کرد.از آنجایکه بنیادگرایی درهرمکتبی از میدان وسیعی برخورداراست. ضرورتاً می بایست به حواشی آن نیز در محدوده این نوشته پرداخته شود, تا خواننده بتواند حدالمکان به یک نتیجه مطلوب برسد.
ضمن اشاره کوتاه به سرگذشت این درگیریها وخونریزیها , مایلم بیشتر به بدُ سیاسی , ایدئدلوژیکی قضیه بپردازم حین تشریح اهداف بانیان وگردانندگان جنگ غزه ودیگر جنگ های منطقه . و یادآوری خاطره انسانهای بی گناهی که به ناحق دراین جنگها کشته و قربانی می شوند, وما هرروزه شاهد مرگ هزاران کودک معصومی هستیم که ازجنگ وجنگ افروزی بی خبرند واز آن نفرت دارند ومثل همه بچه های دیگر دوست دارند زنده به مانند وزندگی کنند. مقصد رااهداف بانیان جنگ در نظر می گیرم.
به اعتقادمن با روندی که پیش روداریم با صد افسوس البته , منطقه نخواهد توانست به این زودیها یک آتش بس کامل وصلح پایدار را به روی خود ببیند . چرا که صلح وآرامش پاشنه آشیل سه ضلع مثل شُوم بنیادگرایان اسرائیل و حماس وج.اسلامی است واین هرسه چون جن وبسم الله ازصلح وحشت دارند چه درداخل کشورهایشان وچه در منطقه. زیرا وقوع یک صلح پایداربه راحتی می تواند بساط اینها را درکشور جمع کرده وشرشان را از سر مردم کم کند.ازاین رواین ها به پیمان نانوشته شان بین خودوفادارند و دست در دست هم جنایت می کنند . هر چند به ظاهردشمنند وبا هم می جنگند. صلح پایدارهیچگاه خواست سران سرمایه داری به ویژه از نوع بنیادگرای آن نبوده ونخواهد هم بود.
بنیادگرایان اسرائیل وبنیادگرایان فلسطین وبنیادگرایان جمهوری اسلامی هم تافته جدا بافته نیستند, آنها هم از قماش سرمایه اند, که تا به امروزاین هرسه نان بنیادگرایشان راپخته می خورند, رهبری بنیادگرای دراسرائیل عملاًدر دست سرمایه داران بنیاد گراست وسودیکه این قشربنیادگرا در اسرائیل از وجود جنگها می برد , کمتر از سود کارتل ها وتراست های آمریکای واروپایی نیست ,هرچند که آمریکا واروپا را نیز همین ها تسخیر کرده باشند. نباید فرموش شود خاخامهای که درپیشگاه دیوار مقدس تن می جنبانند وسر تکان می دهند هر چند که افکار ارتجاعی وجنایت کارانه ای دارند ,ولی پول باد آورده از جنگشان از پاروبالامی رود. شما کمتر یهودی رادر سراسر اروپا می بینید که سرمایه دار نباشد و بنیاد گرا. مگر استثنا حالتهای که آنهم بندرت دیده می شود . اگردقت کرده باشید گرانقیمت ترین وشیک ترین هتل های دنیا در دست همین بنیاد گرایان سرمایه دار اسرائیلی است.
گرتوجه داشته باشید معروف ترین ومشهورترین فروشگاهای اروپاو آمریکا مال همین خاخام های سرمایه دار وبنیادگراست. حزب دست راستی حاکم لیکود دراسرائیل متعلق به بنیادگریان اسرائلیست . نهایت اینکه رزیم اسرائیل علاوه برتامین منافع همه جانبه اش در سطح منطقه وجهان . درداخل نیز با بهره برداری از اوضاع منطقه عرصه را برای نیروی های نسبتاً معقول ومنطقی وبه ویژه احزاب چپگرای مترقی اسرائیل تنگ کرده و دستشان را از شرکت در تصمیم گیریهای کلان سرنوشت ساز قطع نموده ومخالفان جنگوخواهان صلح وامنیت برای خود وهمسایگانشان عملاً کاری ازشان ساخته نیست. ناگفته ناماند که اسرائیل غاصب است ومحکوم . اما این دال بر آن نمی شود که بنیاد گرایان جنگ طلب وصلح ستیز را از هر طرف که باشد محکوم نکنیم.
دربین اعراب وسران حماس و سران جمهوری اسلامی نیزبا اندکی تفاوت در به همین منوال می چرخد , هرچند که سران حماس وحمایت کنندگان فلسطینی شان واعراب, خود به شخصه سرمایه داردر سطح یهودیها نیستند . امابرای بقای خویش وبرقرای نظام باب میل رهبر ج.اسلامی نیازبه سرمایه دارند . لذا بدون جنگ نه جمهوری اسلامی ونه سوریه ونه دیگرحامیاشان سر کیسه را شُل نخواهند کرد . تا سران حماس بتوانند رژیم باب میل آقا را در آنجا بپاکنند. پس برای بقای حماس وایجاد یک ج.اسلامی دیگر , جنگ وسرمایه لازم است ودراینجاست که دست اندرکاران
در ایران نیز بنیادگرایان ازدوسمت وسو منافع حاکمیت راستگرای ج.اسلامی را تامین می کنند ,یکی جنبه تبلیغاتی وبیرونی برای صدور به اصطلاح پیام ج.اسلامی به دیگر نقاط جهان اسلام. غافل از اینکه هر انکس یک بار جهموریشان بدید فرار را بر قرار ترجیح داد . لذا درایران نیز این سرمایه داران سنتی بنیادگرا هستند که قدرت را تصاحب کرده بر ملت حکمروانی می کنند, حال چه فرق می کند حاج آقا باشد یا آقازاده , بازاری باشد یا سردارسپاهی.
برای حفظ وجهه ومنافع خود دربیرون تن به هرکاری سپردن ,کیست که نداند چه کسانی دربنیان گذاری حزب الله وحماس دست داشته ودارند. مگر همین چند وقت پیش حسن عباسی تئوریسن سپاه نعره نمی کشید که همین دست های من حزب الله وتروریست ها را تربیت کرده ومی کند, آیا بیشتر از این می شود موضوع را شکافت؟ این از بیرون در داخل نیز برای حفظ وبقای حاکمیت شان عرصه را بر مردم بی دفاع آنچنان تنگ کردن که وکیل دادگستری ملت به سازمان ملل پناه می برد! اینها از ابتدا به همین منظور توانستند درغیاب مردم زحمتکش ایران که درد نان وهزاران دیگر داشتند, و درنبود سازمانها واحزاب قدرقدرت ملت ایران , با کودتاهای خزنده مکرر خود انقلاب مردم را غصب وهدایت آنرا بدست همین بنیادگرانی چون احمدی نژاد به سپارند . اگردقت کرده باشید اکثریت قریب به اتفاق حامیان دولت احمدی نژاد از شخص رهبر گرفته تا به خُردها مستقیم یا غیر مستقیم بنیاد گرا بوده اند وهستند.
لذا می بینیم دراین اینجا نیز سرمایه وایدولوژی برای حفظ یکدیگر به میدان آمده ولازم وملزوم یکدیگر شده وکمر به نابودی هر چه که بوی ترقی وترقی خواهی می دهد و دریک کلام هرآنچه راکه مزاحم قتل وغارت خویش می بیبند به نامردی از سر راه بر می چیند. از جنبش اصلاح طلبی گرفته تا حمله به آزادیهای حقیقی وحقوقی مردم. نه به صاحب جایزه صلح نوبل رحم می کنند , نه به طبقه زحمت کش وحقوق بگیر نه به معلم , نه به زنان ودانشجویان وهیچ کس دیگر . شمشیر از روبسته و حُجب و حیا زصورت خود برگرفته . و پارول انباشت ثروت وغارتگری امروزشده پول نفت واصولگرایی که هردو اصطلاح چیزی جز عوافریبی نیست وامروز از برای حفظ و تجدید بقایشان چه طرح ها ونقشه ها برای فردای انتخابات, که مردم نورامیدی درآن می بینند نکشده ونمی کشند , دولتی که از کشته ها وقربانیان بی گناه مردم غزه سوء استفاده وبهروبرداری کرده و در داخل کشور نفس ها را می بُرد ,چه نامی می بایست بر آن نهاد من که نمی دانم؟
درهمین رابطه این فیلم را حتماً ببینید و دقت کنید! که بنیادگرایان و حامی شان چه کسانی هستند؟ و چه افکارو اندیشی دارند ؟ وچگونه سی سال است بر ملت ایران حکم رانی می کنند ؟ چگونه توانستند بنیادگرایان درسایه, از اینان حزب پادگانی تشکیل دهند ؟ چگونه همین ها توانستند قدرت سیاسی را از جبهه اصلاحات بگیرند؟ آیا کسیکه کمی هوش وحواس سیاسی داشته باشدبه ا ین فکر واندیشه رای می دهد؟ آیا فاجعه ای بالاتر از این هست که اینها همفکر وهم اندیش رهبر جمهوری اسلامی باشند ؟
برچسبها: سیاسی
اشتراک در نظرات [Atom]

