یکشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۷

 

حسین شریعتمداری قصاب اوین, درنقش روزنامه نگار


شکنجه گری که باید اورااز نوشناخت!


از کدامین سببها ، ایشان بناگاه توپ و تانک و شکنجه و شلاق را بکنار نهاده و طرفدار رسانه ی صدر نشین فرمول قدرت شده است ؟ آیا دیگر با شکنجه و اعترافات تلویزیونی ، لذتی عاید حسین شریعتمداری نمیشود ؟ و یا اینکه شریعتمداری گردن به جبر زمان نهاده و متوجه شده که با شکنجه و شلاق نمیتوان همیشه قدر قدرت بود ، آیا براستی شریعتمداری از رفتار و اعمال ننگین خود پیشمان شده و بقول خودش توبه کرده است ؟آیا اواز تحقیر وشکنجه انسانهای بسیار شریف وعالم ودانشمند وهمه انسانهای خرد وکلانی که بهترین های ما بودند وهستند اظهارندامت می کند؟به راستی آیا می شود به جانورانی از نوع حسین شریعتمداری وحتی آموزگار بزرگ وپدر خواندشان مصباح یزدی که از شکنجه حریفان قدرخود لذت می بُرد اعتماد کرد وتوبه شان را پذیرفت, به اعتقاد من هرگز , اینها ذاتشان همان است که ازدرون برون می ریزد!


حسين شريعتمدارى در حاشيه غزه و رسانه در جمع خبرنگاران درباره عملكرد رسانه هاى داخلى و بينالمللى مختلف در مورد

رويدادهاى اخير غزه افزود: امروزه در فرمول قدرت، توپخانه ها ديگر صدرنشين نيستند منظور اين نيست كه توپخانه ها از نفس افتاده اند و ديگر شليك نمى .کنند, بلكه جاى خودشان را به تدريج به رسانه ها داده اند. وى گفت: امروز رسانه است كه صدرنشين فرمول قدرت است چرا كه رسانه با افكار عمومى سر و كار دارد و رفتار عمومى برخاسته از افكار عمومى است. بنابراين هر كسى بتواند در افكار عمومى دخيل باشد مى تواند در رفتار عمومى هم تاثير بگذارد.در ارتباط با سخنان حسین شریعتمداری که بظاهر شغل مطبوعاتی دارد و مدیر مسئول کیهان میباشد ولی در اصل به شغل اصلی مورد علاقه خود ، بازجویی و ترتیب دادن اعترافات تلویزیونی برای فعالین سیاسی و مدنی مشغول میباشد لازم دیدم نکاتی را توضیح دهم. در تاریخ ایران فردی را که در کار مطبوعاتی بوده باشد و در عین حال شغل شکنجه گری را هم داشته باشد سراغ نداریم اگر هم چنین فردی با مختصات فوق موجود بوده باشد من از آن بی خبر هستم و باز در تاریخ ایران ، آدمی به بدنامی حسین شریعتمداری را نمیتوان یافت . معمولا افراد را با رفتار و جایگاه او مورد ارزیابی قرار میدهند مثلا شما وقتی میخواهید قصاب را در ذهن خود تصور کنید موضوع برایتان روشن است که منظور از قصاب چیست و میدانید که وظیفه او سلاخی حیوانات است تا دیگر همنوعان او ، شکم را خود سیر سازند و یا وقتی در باره یک شکنجه گر و شغل او قضاوت کنید فورا افکار شما متوجه آدمی میشود که بهر دلیل و بهانه ای که باشد و با هر انگیزه ای که باشد ، همنوع خود را جنایتکارانه لت و پار میکند و از ناله های قربانی خود احساس قدرت میکند و سرانجام با دیدن فوران خون ، لذتی را تجربه میکند که به این لذت ، لذت جنایتکارانه میگویند ، این لذت بیمارگونه هم است چنین افرادی بیمارانی هستند که قابل ترحم نیستند. بیمارانی که لذت خود را در آزار و شکنجه دیگران تامین میکنند از خطرناکترین بیمارانند و اقدام عاج برای چنین موجوداتی ، تجرید آنان از جامعه و ایزوله ساختن و سرانجام معالجه آنان میباشد.


اما مورد حسین شریعتمداری به مانند خود حکومت اسلامی شان یک مورد منحصر بفرد میباشد چرا که این فرد در دو عرصه متضاد و بسیار متفاوت کار خود را به پیش میبرد و این از عجایب روزگار است .اینکه کدامیک از شغل های او برای ایشان اهمیت بیشتری دارد مهم نیست چون که کار او در دو عرصه متفاوت مکمل هم هستند بدین معنی که او ابتدا طعمه خود را بدقت انتخاب میکند روی آن سوژه بقول خودش مطالعه میکند و سر انجام با کار رسانه ای ! باز بقول خودش فرد مورد نظر را ترور شخصیتی کرده و آنگاه با توسل به بخش پایانی کار یعنی همان بخش بقول خوش توپخانه ( شکنجه ) که در فرمول هرم قدرت قرار دارد طعمه را به تغییر و تحول وادار میسازد که بزعم حسین شریتمداری ، طعمه را به راه ر ستگاری و توبه هدایت میکند !

حال با این مختصاتی که حسین شریعتمداری دارد این معما پدیدار میشود که ، از کدامین سببها ، ایشان بناگاه توپ و تانک و شکنجه و شلاق را بکنار نهاده و طرفدار رسانه ی صدر نشین فرمول قدرت شده است ؟

آیا دیگر با شکنجه و اعترافات تلویزیونی ، لذتی عاید حسین شریعتمداری نمیشود ؟ و یا اینکه شریعتمداری گردن به جبر زمان نهاده و متوجه شده که با شکنجه و شلاق نمیتوان همیشه قدر قدرت بود ، آیا براستی شریتمداری از رفتار و اعمال ننگین خود پیشمان شده و بقول خودش توبه کرده است ؟

بهرحال یک چیزی مسلم است تا زمانی که خود شریعتمداری در این باره چیزی را بیان نکند نمیتوان دلیل چرخش ایشان را دقیقا حدس زد .


اما برای من همیشه یک سئوال مطرح بوده است و هربار که چهره او را میبینم این سئو.ال هر چه بیشتر برجسته تر میشود اینکه آیا خداوند حتما و باید چنین فرد منفوری را با آن چهره میر غضب گونه اش بعنوان نماینده و سمبل خود انتخاب میکرد ؟ البته این را خود حسین شریعتمداری ادعا میکند و میگوید رسالت او نبرد با دشمنان خداست . باید منتظر ماند و دید که آیا رویکرد این مرد چند چهره به رسانه ی قدرت ، صرفا یک تصمیم شخصی است یا اینکه خدای او تغییر موضع داده است و متناسب با زمان ، ماموریت جدیدی برای این بنده ی ذلیل و خوار داده است ؟ حتی اگر بپذیریم که این چرخش توهم گونه واقعیت داشته باشد باز سئوالی بقرار زیر پیش میاید پس در اینصورت شریعتمداری با گذشته چرگین خود چگونه کنار خواهد آمد و چگونه ناله ها و ضبحه های قربانیان خود را فراموش خواهد کرد . البته شق دیگری را هم برای چرخش او میتوان تصور کرد اینکه او در بارگاه خدای خود ترفیع مقام یافته است و قرار است فقط به پرونده سازی علیه دگراندیشان ، نویسندگان ، روشنفکران و فعالین حقوق بشر ...پرداخته و امورات سخت و همه چیز راعیان سازد هر چند آنچه عیان است چه حاجت به بیان زمان است !


برچسب‌ها:


نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در نظرات [Atom]