یکشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۷

 

چه كساني ازادامه جنگ در غزه سود مي‌برند؟


سهم ج.اسلامی از جنگ غزه !

مقدمه

پس از جنگ دوم جهاني، انگلستان به دليل مشكلات شديد اقتصادي تصميم گرفت تا به جاي حضور مستقيم در مستعمراتش، حكومتهاي وابسته به خود را جايگزين آن نمايد. اين موضوع در اكثر مستعمرات انگلستان در خاورميانه به اجرا درآمد. علاوه بر آن به دليل موقعيت استراتژيك خاورميانه و همچنين منابع سرشار زيرزميني آن لازم بود كه كشوري به نيابت از انگلستان به طور اخص و غرب به طور اعم در اين موقعيت ژئوپوليتيك جهاني حضور داشته باشد تا بتواند حافظ منافع غرب در اين شاهراه حياتي انرژي جهان باشد. به همين دليل و به بهانه وقوع هولوكاست در جنگ دوم بين‌الملل يك كشور جديد يهودي (اسراييل) در خاورميانه تأسيس گرديد تا علاوه بر حفاظت از منافع غرب، نقش ترساننده كشورهاي اسلامي را نيز ايفا كند. ايجاد اين ترس باعث وابستگي شديد كشورهاي اسلامي به قدرت نظامي كشورهاي غربي و همچنين خريدهاي هنگفت نظامي از آنها شده است.

از فرداي تأسيس اسراييل، گروهها و كشورهاي عربي مختلفي مبارزه شديدي را بر عليه آن آغاز نمودند تا حق "زندگي مبتني بر احترام در سرزمين مادري" با يك حكومت "منتخب فلسطيني" را براي فلسطينيان به ارمغان آورند. اكنون پس از سالها مبارزات فلسطينيان، جهانيان به حق فلسطينيان براي داشتن سرزمين صحه نهاده و بنابراين مذاكرات صلح در راستاي ايجاد دو دولت اسراييلي و فلسطيني در سرزمينهاي خود آغاز گرديد. اما روند صلح به نفع همه كشورهاي منطقه‌اي و گروههاي داخلي فلسطيني نيست و به همين جهت اين كشورها و گروهها با ايجاد جنگ سعي دارند كه فرآيند صلح را بي‌اثر نمايند.

1-اسراييل

بر طبق قطعنامه 242 شوراي امنيت، اسراييل بايد كليه سرزمينهاي اشغالي در طي جنگ با اعراب را تخليه نموده و به پشت مرزهاي 1967 بازگردد. برخي از گروههاي اسراييلي اين موضوع را پذيرفته‌اند و اعلام كرده‌اند كه براي حفظ بقاي اسراييل بايد ايده كشور يهودي از نيل تا فرات را به فراموشي سپرد و پاي ميز مذاكرات صلح نشست. اما بسياري از گروههاي افراطي در اسراييل حاضر به پذيرش اين موضوع نيستند و به همين جهت هر از گاهي با ايجاد بحرانهايي سعي در فرار از روند صلح دارند. انتخابات پيش روي اسراييل نيز در اين جنگ بي‌تأثير نبوده است چرا كه حزب حاكم براي جلب آراي گروههاي افراطي و نشان دادن قدرت و توانايي خود در حفاظت از شهروندان اسراييلي، نياز به چنين حمله شديدي داشته است.

-2 حماس

حماس با حضور در انتخابات دچار يك اشتباه استراتژيك شده است. يك نيروي انقلابي در رأس قدرت نمي‌تواند دست به حركتهاي راديكال بزند و ناگزير است كه در چارچوبهاي منطقه‌اي و بين‌المللي حركت نمايد. چنانچه گروهي نتواند مابين اين وضعيتها تمايز قايل شود ناچار خواهد شد كه محدوديتهاي وسيعي را بپذيرد كه در بلند مدت به نفع آرمانهايش نيست. اين اتفاقي است كه براي حماس رخ داده است. حماس در رأس دولت با حماس در رأس يك نيروي مقاومت بايد متفاوت باشد. اما حماس دچار يك پارادايم شده است.

چنانچه بخواهد مانند يك دولت عمل كند بايد تن به معاهدات صلح قبلي داده و اسراييل را به رسميت بشناسد كه در اينصورت موضوعيت خود را به عنوان يك نيروي مقاومت از دست مي‌دهد. زيرا در مذاكرات صلح نيروهاي موجه‌تر و ورزيده‌تري نسبت به حماس وجود دارد.

چنانچه حماس بخواهد در رأس دولت به صورت يك نيروي مقاومت انقلابي و راديكال عمل نمايد (همان كاري كه اكنون انجام مي‌دهد) به خود و شهروندان فلسطيني ضربات سهمگيني وارد مي‌كند ضمن آنكه بهانه لازم را به دست اسراييل مي‌دهد تا از اجراي معاهدات بين‌المللي و تخليه سرزمينهاي اشغالي شانه خالي نمايد.

آنچه كه به نظر مي‌رسد اين است كه حماس رويه دوم را در پيش گرفته است چرا كه احساس مي‌‌كند اجراي روند صلح، حضور نيروهاي مقاومت نظير حماس را بلاموضوع مي‌كند و لذا حماس براي جلوگيري از حذف شدن از صحنه سياسي نيازمند يك جنگ است تا بودن خود را ضروري جلوه دهد.

-3 ايران

از 6 سال پيش ايران به دليل پنهان كاري در فعاليت‌هاي هسته‌اي خود تحت فشارهاي بين‌المللي شديدي قرار گرفته است. اين فشارها به گونه‌اي بوده است كه در بعضي موارد ايران دچار مخاطرات امنيتي و حتي تهديد نظامي شده است. به نظر مي‌رسد كه ايران براي رهايي از اين فشارها و تكميل پروژه‌هاي خويش از حوادث منطقه‌اي و بين‌المللي استقبال مي‌نمايد زيرا به هنگام وقوع چنين حوادثي، پرونده هسته‌اي ايران براي مدتي از دستور بحث خارج شده و افكار عمومي از آن منحرف مي‌گردد.

در جنگ اخير هيچ تلاشي عملي از سوي ايران براي پايان دادن به اين جنگ ناعادلانه انجام نگرفت و چنين به نظر مي‌رسد كه ايران براي فرار از فشار افكار عمومي بين‌المللي و همچنين فشار ابرقدرتها، از اين بحرانهاي منطقه‌اي نيز استقبال مي‌نمايد.

نتيجه

با توجه به موارد ذكر شده در فوق به نظر مي‌رسد كه منافع اين سه گروه ذكر شده، در به سرانجام نرسيدن پروژه صلح فلسطين- اسراييل است زيرا اگر اين صلح به سرانجام خود برسد گروههاي افراطي اسراييلي و گروههاي جهادي فلسطيني بلا موضوع شده و از صحنه سياسي حذف مي‌شوند. همچنين باعث مي‌شود كه حربه ايران براي انحراف افكار عمومي سلب شده و فشارها بر ايران افزايش يابد ضمن آنكه در بلند مدت نيز حربه ايدئولوژيك "دفاع از مردم مظلوم فلسطين" از ايران سلب مي‌شود و همچنين دشمن خارجي نظير صهيونيسم نيز ديگر وجود نخواهد داشت تا حاكميت جمهوري اسلامي با وابسته خواندن منتقدان خود به اين دشمن خارجي در صدد سركوب آنان برآيند و به بهانه آن ديگر قادر به سركوب نهادهاي مدني نخواهند شد. بنابراين به نظر مي‌رسد كه پروژه صلح فلسطين- اسراييل در بلند مدت مي‌تواند به نفع جنبش دموكراسي‌خواهي و حقوق بشر در ايران تمام شود.


متین مسکین:

نویسنده ترُک

برچسب‌ها:


نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در نظرات [Atom]