یکشنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۷
لاله حسين پور , چنین می اندیشد:
صهيونيسم نابودمی کند،جمهوری اسلامی می کُشد
لاله حسین پور از روزنامه نگاران ونویسندگان جوان نسل دوم انقلاب است ,البته خواننده گانش اورا بیشتر از طریق ترجمه هایش می شناسند. اوبسیار زودتراز روز موعود یعنی هنوز نوجوانی بیش نبود سرد وگرم زندگی را چشید. زیرا لاله در همین ایام به تلخی تمام به ناجوانمردی پدرنازنین خود را که آرزوی جز گسترش عدالت درجامعه نداشت از دست داد .او اگر به مکتب ومدرسه ودانشگاه هم نمی رفت , همانی می شد که امروز هست , زیرا پدر نام آورش نیز جز قلم وکاغذ سلاح دیگری بدست نمی گرفت . با این مقدمه کوتاه نوشته اش را بخوانیم .
صهيونيسم نابودمی کند،جمهوری اسلامی می کُشد!
يا بالعکس! تفاوت زيادی نمی کند. هردو می دانند، چه می خواهند. هر دو می دانند در کجا ايستاده اند و کدامين خطر اينان را تهديد می کند. هر دو مملکتی را غصب کرده اند که به ديگران تعلق دارد. هر دو قدرتی را در دست گرفته اند که از ذرات آن تا به آخر تغذيه می کنند. راه برگشتی نيست، پس بايد آينده را نابود کرد.
اسرائيل ِ صهيونيست می زند، می کوبد، منفجرمی کند, نابودمی کند و در هم می نوردد خلق فلسطين را. همه را با هم! مرزی نمی شناسد، جدا نمی کند، مسجد، خانه ، بيمارستان، همه و همه هدف بمباران هستند. اين بار قصد از بين بردن تاريک انديشان حماس را ندارند. اين بار کودکان فلسطينی را نشانه گرفته اند. آينده فلسطين را نابود می کنند. اکنون کودکان فلسطينی خطر اصلی برای رژيم صهيونيست به شمار می روند. آن ها زياد شده اند، همه جا را پر کرده اند. آن ها می روند که به سرعت تبديل به اکثريت شوند. آن ها سرِ جنگ ندارند، آن ها با حماس ، پرورده امپرياليسم که هم چون فرانکن اشتين سر برآورده است، تماسی ندارند. آن ها فقط می خواهند بزرگ شوند، تحصيل کنند و آينده را با صلح بنا سازند, صلح همیشگی باشد.
و جمهوری اسلامی؟
برای رژيم جمهوری اسلامی هر اتفاقی در جهان رخ دهد، دليلی برای سرکوب بيشتر مردم ايران فراهم می آيد. سرکوبی که هر آن شدت بيشتری می گيرد. راستی رژيم چرا سرکوب می کند؟ چرا اين چنين گسترده مردم را می زند و می گيرد و می برد. دفترها را نابود می کند، خانه ها را پرسس وجوجستجو می کند و هر اثری از حرکت را دربداغون می کند.
تا جنبشی در جامعه وجود نداشته باشد، نيازی به سرکوب آن نيز وجود ندارد. جنبشی که حرکت نداشته باشد، نيازی نيز به حاد کردن سرکوب نيست. هرچه رژيم سرکوب را حادتر می کند، نشانه های حرکت جنبش را بهتر می توان نظاره کرد. سرکوب نشانه وجود مبارزه است.
هر جا خطری در مقابل قدرت مداران قد علم می کند، آن جا زوزه بمب ها، تيرکش مسلسل ها و حلقه های طناب های دار را بيشتر می توان ديد.
اما خيال باطل! در دنيای کوچک شده ما، که اطلاعات و اخبار به فاصله يک لحظه به گوش همگان می رسد، ديگر نمی توان در خفا سرکوب کرد، اعدام کرد و تلاش کرد تا آب از آب تکان نخورد. امروز با يک اعدام، نفرت در قلب صدها نفر کاشته می شود، با هر سرکوب، خشم در دل هزاران نفر می جوشد و با پاره پاره کردن تن بی دفاع ِ يک کودک فلسطينی، خلق فلسطين زاده می شود. امروز ديگر با خفه کردن صدا، سکوت حاصل نمی شود. بلکه فريادها جان می گيرند، جنبش ها سازمان دهی می شوند، توده ها بی باک تر شده و انرژی ها انباشته می شوند. آن چنان که روزی با انفجاری مهيب عرض اندام کرده و ذرات خود را، هرجا که عدالت را چهارميخ کرده اند، می پراکنند. اين ها شعار نيست، اين ها حکم تاریخ است ,این ها قانون تاريخ است، اين ها پرنسيپ های حرکت هر جامعه ای است که با آگاهی به نتيجه می رسد. چه در فلسطين و چه در ايران!
برچسبها: سیاسی
اشتراک در نظرات [Atom]
